الهههای بودایی و داکینی
آزاده مدنی
نمیتوان گفت که الهههای بودایی چندان تفاوتی با الهههای هندویی دارند. البته برخی از آنان در منظر بودیسم چشمگیرتر میشوند که برخی از الهههای پیش از ودایی خصوصاً در آیین تانترایی بودایی از این دستهاند. برخی از الهههای مشهور بودایی عبارتند از:
یاکشی یا یاکشینی[1]
این الههها همراه با یاکشهها[2] جفتشان، از ایزدان باروری پیشآریایی هستند که آنها را بیشتر در صورتهای جفتگیری یا در اوج لذت جنسی در حاشیهی استوپاها ترسیم کردهاند. این ایزد و ایزدبانو نشان از تواناییهای بیحد و پایانناپذیر جنسی دارند.
پراجنا پارامیتا[3]
این الهه درواقع تجسم خرد است. در آیین تانترا مؤنث نماد فرزانگی است که البته به مثابهی نقشی پذیرنده و منفعل است. این نقش آن آمیزهی تسلط و فرزانگی درونی را در میان زیباترین نقشهای مؤنث در آسیای دور بوجودآورده که غالباً ترسیمگر بخت و اقبال خوش است. البته پراجناپرامیتا تبدیل به آموزهای معنوی به نام پراجنا شده که بیانگر اصل همسانی و وحدت است.ویملهکرتی شخصیت بودایی میگوید:
«پراجنا مادر بودیستوه و اوپایا پدر اوست، هیچ رهبر بشری نیست که زادهی این دو نباشد.»[4]
ماریچی[5]
الماس ماده خوک بودایی، الههی بزرگی که در وسط نیلوفر نشسته و هفت خوک او را احاطه کردهاند. او میدرخشد و چون خورشیدی شادان است.
بهاسوندرا[6]
الههی تبتی که تعلق به رفاه و رونق و خوشبختی دارد.
بودهی پالین[7]
الههی جنگلی است که به شکل ببر ظاهر میشود و در میان جنگلهای هند آواره است.
کوندالینی[8]
الههی درونی است که قدرتها و انرژیهای معنوی انسان اعم از زن یا مرد را نشان میدهد. او معمولاً به شکل ماری که سه و نیم بار در خود پیچیده، ترسیم میشود. انرژی این الهه واسطهی بین بدن، ذهن و روح است و قرارگاه آن در پایهی ستون فقرات میباشد. با بیدارشدن کوندالینی، این انرژی وارد کانال اصلی بدن ظریف میشود و از آن بالا رفته، چاکراها را روشن میکند. این الهه سمبلی از شکتی نیز هست. راههای استفاده از انرژی آن، در انواع یوگاها ذکر شدهاند.
کیچی جوتن[9]
مادر خدای ثروت و زیبایی و یکی از محبوبترین خدایان مؤنث ژاپن است. این مادر خدای بودایی که تا حدودی شبیه یک بودا ترسیم میشود، احتمالاً ریشه از کیشهای باروری پیشبودایی دارد.
لاما[10]
لغت تبتی لاما، با اینکه به نظر تصویری مردانه دارد، ولی درواقع بالاترین صورت مادرانه تلقیشده و پیشینهی لغوی آن، حتی به پیش از بودا برمیگردد. در لغتنامه آن را به روح مادر تقسیم کردهاند. هجای اول آن لا، نشانهی برتری و هجای دوم آن ما، نشانه مادری است.
شکتی[11]
در هند همهی هستی برهمن خوانده میشود که اسمی خنثی است، اما خالق هستی یا الهه زندگیبخش و مادر صورتها شکتی است. البته الههی شکتی نام همسران شیوا هم میباشد، که تصویری متفاوت از زنان مختلف را ارائه میدهند. از کالی سیاهرنگ گرفته تا دورگا و لوکشمی. کوندالینی را هم جزو شکتیها معرفی کردهاند، که میتوان گفت شکتیِ در وجود انسان است. شکتی کلمهای به معنای توانا است که بوجودآورنده و موجب بیدارشدن انگیزهها میشود. او را مادر هستی، سرچشمهی پدیدهها و غالب و نمونهی هرچیز میدانند. ریشهی او در برهمن است. کوندالینی یکی از جنبههای شکتی است. که انسان را به سوی روشنایی رهبری میکند. جنبهی دیگر شکتی مایا است که مسیر انسان را به طرف نفس، شهوت و خودخواهی میکشاند. در تبت به شیطان مؤنثی اعتقاد داشتند که باید معابد را بر بازوان خیالی او میساختند. ممکن است این اشاره به صورت نفسانی و منفی شکتی داشته باشد. در وجود انسان آمیزش عشق و خرد در سیمای شیما و شکتی هارمونی تعادل را بوجود میآورد. این مسأله را با تناکح شیوا و شکتی در برخی انواع یوگاها در ناحیهی ساهاسارا یا تاجسر نشان میدهند.
داکینی
داکینی اصطلاحی است که از قرن چهارم یا پنجم قبل از میلاد در دستور زبان سانسکریت وجود داشته است. این اصطلاح اشاره به الههگان دونپایهای داشت که ملازمان کالی الههی هندویی بودند. البته این اصطلاح در شکل جدید با ظهور در شاخه تانتریک بودا در قرن هشت میلادی اهمیت بیشتری یافت. ریشهی این لغت dai سانسکریت به معنای پروازکردن است. این لغت با دو اصطلاح mkha' 'gro و خاندرورنا وارد فرهنگ تبتی نیز شده است. اصطلاح mkha' 'gro به معنای رقاص آسمان است که به نظر معنای مشابه با همان لغت داکینی دارد. داکینیها یکی از سه گروه مؤنث یوگینی، داکینی و لاما هستند. در تبت داکینی هم موجودی است انسانی، که میتواند معلم بودایی باشد و هم ایزدبانوی ارواح طبیعت است. داکینیها را به دو دسته گنوسی و گوشتخوار که دو جنبهی مثبت و منفی داکینی هستند، تقسیم میکنند. البته این دو جنبهی داکینی میتوانند خود را تغییر دهند و گاهی جنبهی مثبت، منفی و منفی و مثبت گردند.
اما داکینی در تانترا سمبلی نوعی برای زن است. در پراجناپرانیتاسوترا آمده است:
«از زن مپرس. او را همجا بستای. از نظر ماهیت حقیقیاش او بهگوتی است، کمال فرزانگی؛ در این جهان بهگوتی صورت زن را به خود گرفته است.»[12]
برای داکینیهای انسانی آگاهی خلاءبودن همه پدیدهها، بزرگترین دانش است و مهمترین ویژگی او ماهیت منفعل و پذیرایش میباشد. این ویژگی او توسط نمادهای دریاچه، چاه، گلدان خالی و یونی (زهدان) بارها به تصویر کشیدهشده است. این مسأله تا به آن اهمیت است که فرایندهای عرفانی در تانترا ماهیتاش را از پذیرندگی جنسی زن میگیرد. ارتباط زن به عنوان داکینی و مرد به عنوان گورو در مراسم عبادی با آیینهای جنسی همراه است. هرچند تمام زنها ممکن است ویژگیهای ایدهآل داکینی را نداشته باشند اما یوگینها و گوروها باید در مراسم آیینی آنان را در حد یک ایزدبانوی داکینی به حساب آورند.
گاهی اعضاء تازهوارد به یک حلقهی تانترایی باید یک داکینی (که میتواند همسر ایشان باشد) را به گوروی یا استاد خود تقدیم نماید. با این کار او احساسات و عواطف مادی خود را خدشهدار میکند و قدرشناسی خود را نسبت به گورویی که او را پذیرفته نشان میدهد.
اما بیشک در اصل داکینیها ایزدبانوانی بودهاند که در سیمای اولیه خود جزء الهههای گوشتخوار ملازم کالی بشمار میرفتند. به همین دلیل است که در تانترای هندو یوگین گاه بیحرکت التماس میکند که الهه قلباش را که نماینده وجود اوست بِکَند و با او یکی شود. اما در بین بودائیان گفته شده هنگامیکه بودا این الههها را از خوردن گوشت منع کرد، آنان به او اعتراض کردند که ماهیت زندگیشان به خوردن گوشت بستگی دارد. به همین علت بودا به آنان گفت که آلودگیهای قلبهای مردان را بخورند. همین سبب میشود که این الههها در رابطهی مستقیم با حیات معنوی قرار گیرند.
برخی از داکینیها عبارتند از:
تارا[13]
تارا را مادر بودیستوها میدانند و آن را تاراماتا (مادر تارا) میخوانند. گاهی او را همسر سریس[14] و گاهی او را همسر اولکیتیشوره[15] میدانند. او الههی منجی پیش از بودایی است که آثارش از هند تا ایرلند وجود دارد. به همین علت الههی زمین هند و اروپایی دانستهشده. مراسم مختلفی که شامل اعمال جنسی است به او منسوب میشود. شاید بتوان گفت که او از محترمترین الهههای پیشودایی است. علاوهبر اینکه همسر و مادر بودیستوههاست، خود نیز بودیستوه میباشد. تارا بر جهان زیرین یا عالم ارواح، زمین، آسمان، تولد، مرگ، تجدید حیات، عشق، جنگ، فصلها، چرخهی ماه و هرآنچه زنده است و رشد میکند، حکومت مینماید. گاهی تارا را به رنگ سبز نشان میدهند که وابسته به طبیعت میشود، اما معمولاً باریک اندام، زیبا، با پوستی سفید، چشمانی آبی و موهای بلند طلایی است. علاوهبر سبز قرمز، سیاه یا آبیتیره نیز میتواند باشد. او همچنین الههی دگرگونی معنوی است. به همراه شکتی از بزرگترین الهههای تانترایی است. گاهی او را یکی از قالبهای شکتی، و انرژی کیهانی نیز دانستهاند که زنجیرههای کیهانی با باز و بستهشدن چشمهایش ظاهر و ناپدید میشود. بالاخره برطبق عرفان تانترایی وحدت با او مانند شکتی در لحظهی مرگ رخ میدهد.
داکینی شعلههای آتش
این داکینی روح مردگان را تسخیر و آن را تعالی میبخشد. زمین رقص او را ماندالای قلب دانستهاند. پایین این ماندالا، نیروهایی وجود دارد که روح مردگان را مقید میکنند. با رقصیدن او بر روی اجساد مردگان شعلههای آتش برمیخیزد و ویرانی میزاید. او همانقدر که خیرخواه است، خطرناک نیز میشود. گفتهشده مراقبهکنندگان و یوگینها باید از آثار قدم او پیروی کنند.
داکینیهای ساتور به دست
انواع مختلفی از داکینیها در اشکال مختلفی وجود دارد که در دست راستشان ساتور دارند. این ساتورها عموماً سمبلی از وسایل بریدن عیوب شهوت، خشم، هیجان، غرور، نادانی و شک است. گاه در برخی از آنان، در دست دیگر، نیز جمجهای وجود دارد که برای قبولاندن پایان وجود است که خود اساس هستی را میسازد.
بودیستوههای مؤنث
برخی از بودیستوهها در چین یا ژاپن تغییر جنسیت دادهاند و به صورت الههها درآمدهاند. از آنجمله میتوان از کوان ـ یین الههی مهربان و محبوب مردم چین و زوجهی کوانون در ژاپن و بودیستوهی کیشیتیگربهه نیز در چین با نام تی ـ تسانگ و در ژاپن به نام جیزو نام برد که در دو نوبت به صورت زن تجسمیافته که از محبت دلسوزانهی او به زنان باردار هنگام وضعحملشان این موضوع آشکار میشود. البته باید دانست که همسران بودیستوههای مرد، خود بودیستوه بهحسابمیآیند. همانطور که تارا همسر بودیستوه و مادر او است.
الهههای خوشیمن
پنج الهه که جنبههای مثبت داکینیها هستند وجود دارد و جزء خانوادهیی از داکینیها محسوب میشوند که مطلوب گوروها هستند. بودها داکینی که با علامت فضا مشخص میشود، کارماداکینی که علامت آن هواست، پادماداکینی که آتش آن را معرفی میکند، رانتاداکینی که مشخصهی آن زمین است و واجراداکینی که علامت مشخصهی آن آب میباشد.
اما تعداد داکینیها بسیار بیشتر است که در سطور بالا آمد. از آوردن نام آنها در این مختصر پرهیز میکنیم. تنها میتوان گفت که داکینیها روشنگرانی هستند که به شکلی شادمانه میپرند و میرقصند و احساس قدرت معنوی خود را منتقل میکنند. رقصهایشان پیچ و تابهایی بدوی است که خلصه و شور و هیجان ایجاد میکند. زبانشان دارای هجاهای سمبلیکی است که ظرفیت متعدد معنوی داشته و رمزگشایی آنها غامض و پیچیده است. آنان منابع الهام و وحیاند و تجسد غیرقابلاندازهگیری عشق و محبت میباشند. آنها به عنوان خدای شخصی چه از طرف مردان و چه از طرف زنان ستوده میشوند. این ایزدبانوان تنها به عنوان وجودهای فوقطبیعی ستایش نمیگردند بلکه ظرفیتهای درونی و الگوهای یک مراقبهکننده میباشند. درواقع میتوان گفت تصاویری از بودا هستند که مراقبهگر بنابر ظرفیت مراقبهاش به آن دست مییابد.
[1]- Yakshi or Yakshini.
[2]- Yaksha.
[3] - prajnaparamita
[4]- محمودی، ابوالفضل، راه بودیستوه، مجلهی برهان و عرفان، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، سال دوم، شماره 5، ص 200.
[5]- Marici.
[6]-Bhasudra.
[7] - Buddhi Pallien
[8] - Kundalini
[9] - Kicijoten
[10] - Lama
[11] - Sakti
[12] - Santideva,Sadhu, Encyclopedia of Buddhist Tantra, Cosmo Publications, India, 2001, Volume 5, p:1237
[13] - Tara
[14] - Seryice
[15] - Avalokitesvara