مربع

مربع

وبلاگ شخصی آزاده مدنی، دکترای پژوهش هنر
مربع

مربع

وبلاگ شخصی آزاده مدنی، دکترای پژوهش هنر

زنان در فرهنگ و هنر یونان باستان


زنان در فرهنگ و هنر یونان باستان


آزاده مدنی



 

در یونان باستان زنان نمی‌توانستند مستقل باشند، حتی گاه به ندرت اجازه داشتند از خانه خارج شوند. برای امور دینی، جشن‌های مخصوص زنان و اجراهای تئاتر نیز باید یک برده ملازم آنان بود؛ هرچند نقش‌های آنان در نمایش‌ها مهم بود.[1] نه حق رأی و نه حق حضور در مجامع عمومی را داشتند. خانواده‌ی یونانی با وجود تک همسری بودن، کاملاً مردسالار بود و زن بعد از ازدواج جزء اموال همسرش به شمار می‌رفت و ازدواج نیز، معامله‌ای اقتصادی بود. زنان از مردان جدا نگه داشته می‌شدند. حتی در نمایش‌های عمومی جایگاه زنان و مردان از هم جدا بود و بر طبق عرف نیز زنان عفیف از دیدن نمایش‌های کمدی منع می‌شدند. از اواخر قرن 5 ق.م. در ادبیات گفتگو درباره‌ی آزادی زنان به میان آمد و برخی نقش‌های به یادماندنی در نمایش‌های یونانی از آن جمله بودند. از قرن 4 ق.م. به بعد نیز، تعلیم و تربیت در دسترس برخی زنان طبقه‌ی بالای جامعه قرار گرفت، به صورتی که برخی از آنان فیلسوف، نقاش یا شاعر شدند.[2]

از میان سه نمایشنامه‌نویس برجسته‌ی یونان باستان، یعنی اشیل[3]، سوفوکلوس[4] و اریپیدوس[5]، اریپیدوس بیش از دیگران به زنان توجه کرد. هرچند در نمایش‌نامه‌های سوفوکلوس نیز، اثری از تغییر نگاه به زنان وجود داشت، اما این تغییر نگاه، تنها در مورد شخصیت‌های خاصی بود. نمونه‌های آن را می‌توان در سه‌گانه‌ی اودیپ[6] شهریار، اودیپ در کلونوس و آنتیگون[7] و هم‌چنین الکترا[8] یافت؛ اما توجه او بیش از این که متوجه زنان باشد، متوجه نقش خدایان و انسان بطور عام بود. بطور مثال پررنگ‌ترین شخصیت زن او، یعنی آنتیگون، نه به عنوان یک زن، بلکه به عنوان مظهری از یک انسان اخلاق‌گرا مطرح می‌شد. با توجه به موضوع کارهای سوفوکلوس که فریاد تنهایی و بی‌پناهی انسان در برابر خداست، شخصیت‌های او چه زن بودند و چه مرد، با تصمیم‌گیری‌های عظیمی روبرو می‌شدند و این مسئله اختصاصی به جنسیت آنان نداشت.[9] احساس تنهایی را می‌توان در یکی از جملات مشهورترین و مهم‌ترین شخصیت زن نمایشنامه‌های او، یعنی آنتیگون یافت:

«سهم من از زندگی نفرت نداشتن و دوست داشتن بود.»[10]

اریپیدوس برای اولین بار برخلاف تمام نویسندگان پیش از خود، مقام زن را ارتقاء داد و با او هم‌دردی کرد؛ زن را موجودی غم‌خوار شمرد که با درد و رنج عشق می‌ورزد و او را مادری دانست که همه‌ی حقوقش سلب شده است. او برای اولین بار فضایی برای مبارزات تساوی حقوق زنان و مردان ایجاد کرد و در برابر نرمش سنتی اشیل و ظرافت مردانه‌ی سوفوکلوس، نمایش‌نامه‌های او بی‌نهایت لطیف و حساس شد. او علاوه بر انتقاداتی که سوفوکلوس به بی‌رحمی خدایان می‌کرد، به انتقاد از اعمال بشر، دولتمردان و مردسالاران پرداخت. بسیاری از نمایشنامه‌های به نام زنان است؛ زنان‌تروا[11]، هکاب[12]، مده‌آ[13]، الکترا از آن جمله‌اند. او اولین تراژدی عشقی تئاتر اروپایی را به نام هیپولیتوس[14] نوشت و سیمای زنی حساس، شکننده و شکست خورده را در آن ترسیم کرد.[15] یکی از مونولوگ‌های[16] مشهور تراژدی مده‌آ آشکارا نظرگاه او را در مورد زن و جایگاهش به تصویر می‌کشد:

«بین همه‌ی موجوداتی که با نیروی عقل در روی زمین زیست می‌کنند. بدترین قرعه به نام زنان افتاد. به قیمت گزافی شوهر می‌خریم و بعد هم بنده و برده‌ی او می‌شویم. تازه، از کجا که شوهر خوبی به دست آورده باشیم. این دیگر به بخت و اقبالمان بستگی دارد. زیرا که طلاق به بدنامی زن می‌انجامد. و رد کردن مرد آزاد هم منع گردیده است. بی‌هیچ اعتماد و اطمینان به خانه‌ی نو گام می‌نهیم، می‌توان از پیش گفت که در زندگی جدید با شوهرانمان چگونه مواجه می‌گردیم، زیرا در خانه به ما هرگز نیاموختند که در این جا چه رفتاری را در پیش گیریم. اگر میسر شد که باری بر دوش شوهر نشویم، زهی سعادت! اگر در خانه به شوهر خوش نگذرد، برای خوش‌گذرانی به جای دیگری می‌رود. اما ما یکی بیشتر نداریم، همین و بس. می‌گویند مردان باید به جنگ بروند، و ما راحت و آسوده در خانه می‌نشینیم. این فریبی بیش نیست؛ برای من ده‌بار جنگیدن از یک‌بار مادر شدن بهتر است!»[17]

آریستوفان[18] کمدی‌نویس یونانی به عکس اریپیدوس به شدت با حضور زنان در فعالیت‌های اجتماعی و تساوی حقوق آنان مخالفت می‌کرد. او در بسیاری از نمایشنامه‌های خود زنان را مورد تمسخر قرار می‌داد. هم‌چنین او از مخالفان سرسخت اریپیدوس نیز بود و در کمدی غوکان[19] خود نیز او را به شدت مورد حمله قرار داد:

«آریستوفان، در این کمدی، دیونوسوس[20] و اسرار الئوسی[21] را گستاخانه مسخره می‌کند. هنگامی که خداوند به جهان دیگر می‌رسد، می‌بیند که اوریپید بر آن سر است که اشیل را از تخت پادشاهی درام‌نویسان به زیر آورد و خود بر جای او نشیند. اشیل بر اوریپید تهمت می‌زند که وی، با نشر عقاید شکاکانه و نادرست و خطرناک خویش، اخلاق زنان و جوانان را تباه کرده است و می‌گوید که بسیاری از زنان شریف و مهذب را می‌شناسیم که بر اثر شنیدن سخنان زشت و قبیح اوریپید خود را کشته‌اند. سپس ترازویی می‌آورند، و هر یک از آن دو شاعر قطعاتی از اشعار خود را در کفه‌ای می‌گذارد. یک عبارت وزین و پرمغز اشیل بر دوازده قطعه از اشعار اوریپید می‌چربد (در اینجا، هجو و طعن آریستوفان شامل شاعر سالخورده‌تر نیز میشود.) سرانجام اشیل تعهد می‌کند که اگر شاعر جوان‌تر خودش، زن و فرزندانش، و بار و بنه‌اش جملگی در یک کفه قرار گیرند، او در اشعار خود بیتی را خواهد یافت که به تنهایی از آنها سنگین‌تر باشد. در پایان مسابقه، شاعر شکاک مغلوب می‌شود، و اشیل پیروز به آتن باز می‌گردد.»[22]

در هنرهای تجسمی و مجسمه‌سازی یونان، زنان جایگاهی دوگانه داشتند. آن‌جا که به عنوان کهن‌الگوی مادری و باروری به آنان توجه می‌شد، مجسمه‌ها و آثار مملو از برهنگی بدون شخصیت‌پردازی بود که تمام تأکیدشان را بر اندام‌های جنسی می‌گذاشتند.[23] (تصاویر شماره‌ی [24]1 و [25]2)

 برخی از خدابانوان یونانی نیز، هم‌چون آفرودیت[26] به همین شکل و البته همراه با شخصیت‌پردازی و ترسیم چهره، ترسیم می‌شدند. (تصاویر شماره‌ی [27]3 و [28]4)

این نوع تصویرگری زنان از رنسانس به بعد، دوباره مورد توجه قرار گرفت و نه تنها برای خدابانوان که این‌بار برای شخصیت‌های معمولی نیز به‌ کار رفت. اما زنان معمولی در آثارهنری یونانی هرچند حضور بسیاری داشتند، اما این حضور مانند خدابانوان بی‌پرده و همراه با برهنگی نبود. البته گاه لباس‌های حریر و بدن‌نما در مورد برخی از زنان بکار می‌رفت، اما اکثر مجسمه‌ها و آثار تجسمی که از زنان ساخته می‌شد، عموماً دارای پوشش بودند و چین‌های لباس‌های آنان بیش از اندامشان، در پرداختن اثر نقش داشتند. (تصاویر شماره‌ی [29]5 و [30]6) یکی از نکات مهم در آثار هنری یونانی که باید مورد توجه قرار گیرد، ارزش‌مندی زیبایی تازه‌گی و جوانی بود، به صورتی که در مجسمه‌های یونانی از به تصویر کشیدن پیران، اعم از زن و مرد، پرهیز می شد.[31]

یکی از وجوه تمایز مردم اتروسک[32] با یونانیان در رفتارشان با زنان بود. به همین علت زنان اتروسک ادیب‌تر بودند و در مجامع عمومی نیز بیشتر حضور داشتند. حتی می‌توان گفت که جایگاهی مشابه مادرخدایان و خدایان مؤنث دیگر داشتند. هنرمندان اتروسک بارها اساطیری را ترسیم کرده‌اند که در آنان زنان از نظر قدرت یا قداست برتر از مردان قرار گرفته‌اند.[33]

 



[1] - Keller, Mary, The Hammer and the Flute Women, Power, and Spirit Possession, p.178.

[2] - Adams, Laurie Schneider, A History of  Western Art, p. 93.

[3] - (Aischylos) درام‌نویس یونانی و پایه‌گذار تراژدی یونان باستان

[4] - (Sophokles) 496 تا 406 قبل از میلادی، یکی از سه تراژدی‌نویس باستانی یونانی. او تراژدی را تکامل بخشید.

[5] - (Euripides) 480 تا 406 قبل از میلادی، از دو تراژدی‌نویس دیگر یعنی سوفکلوس و اشیل جوان‌تر بود و تحت تأثیر فلسفه  و فیلسوفان سوفسطائی قرار داشت.

[6] - Oidipus

[7] - (Antigone) در افسانه‌های یونانی، دختر ادیپ است، چون بر خلاف امر کرئون شعائر تدفین برادرش را به جا آورد، کرئون او را زنده به گور کرد.

[8] - Elketra

[9] - کیندرمن، هاینیتس، تاریخ تئاتر اروپا، جلد اول، ص 101 تا 103.

[10] - همو، ص 104.

[11] - Trojan Women

[12] - Hekabe

[13] - Medea

[14] - Hippolytos

[15] - همو، ص 112 تا 118.

[16] - Monologue

[17] - همو، ص 116 و 117.

[18] - (Aristophanes) 446 تا 388 میلادی، بزرگترین کمدی‌نویس یونان.

[19] - The Frogs

[20] - Dionysus

[21] - الئوس یکی از جشن‌های سالانه‌ی یونان باستان بود که در آن لذت‌جویی‌های بسیاری انجام می‌شد.

[22] - دورانت، ویل ، همان منبع، جلد دوم، ص 478.

[23] - See: Foley, Helene, P., "A Question of Origins: Goddess Cults Greek and Modern", Women, Gender, Religion: A Reader, Elizabeth A. Castelli, p. 216-230.

[24] - اندام زنانه ، بت الواری، هزاره‌ی سوم پیش از میلاد، سیکلادیک (‍Cycladic)، موزه‌ی آشمولین (Ashmolean)، آکسفورد.

[25] - اندام زنانه (مرمر)، 2500 تا 2000 پیش از میلاد، هنر قدیمی آئگون ، جزایر کرت و سیکلادیک (Cycladic).

[26] - (Aphrodite) الهه‌ی عشق و زیبایی.

[27] - الهه‌ی ونوس (Venus Genetrix)، فلورانس.

[28] - الهه‌ی آفرودیت (Kauernde Aphrodite)، رُم، واتیکان.

[29] - سنگ قبر یک زن، 370 قبل از  میلاد، از پیرائِووس (Piraeus)، موزه‌ی ملی باستان‌شناسی آتن.

[30] - مجسمه‌ی نیم‌تنه‌ی امپراطریس سپتیموس سوِروس (Emperor Septimus Severus)، 193 تا 212 میلادی.

[31] - همو، ص 353 تا 357.

[32] - (Etrusc) برخی معتقدند که این قوم از آسیای صغیر به ایتالیا کوچ کرده است. دانشمندان امروزی آنان را از ریشه‌ای هندواروپایی می‌دانند.

[33] - Adams, Laurie Schneider, ibid, p.122.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.