مربع

مربع

وبلاگ شخصی آزاده مدنی، دکترای پژوهش هنر
مربع

مربع

وبلاگ شخصی آزاده مدنی، دکترای پژوهش هنر

نقش عناصر مؤنث در ادیان ایران باستان با تأکید بر نقش زن در اوستا - قسمت سوم (نقش زنان در ادیان ایران باستان)


نقش عناصر مؤنث در ادیان ایران باستان با تأکید بر نقش زن در اوستا - قسمت سوم (نقش زنان در ادیان ایران باستان)


 آزاده مدنی



ایران پیش از آریاییان:

از ده‌هزار سال پیش از میلاد مسیح در ایران نشانه‌هایی از پرستش الهه مادر مشاهده می‌شود که نشان‌دهنده‌ی این است که ایران نز مانند ملل و اقوام همسایه‌ی خود در آن دوران به نوعی مذهب مادرخدایی داشته و نظام اجتماعی آنان زیر مادرشاهی بوده است. در آن زمان فن سفال‌سازی در ایران اختراع شده بود و زن نگهبان آتش احتمالاً مخترع و سازنده ظرف‌های سفالین بوده است. همچنین زنان در گردآوری خوراک بین‌دانه‌های گیاهی می‌پرداختند و در این کاوش‌ها بر اثر تجربه به انواع گیاهان دارویی دست‌یافته بوده‌اند. زنان در آن قبایل ابتدایی تا مرحله‌ی پزشک روحانی نیز پیش‌رفته بودند و بدین‌ترتیب پایه‌های نوعی از قدرت بر مبنای زن‌سالاری پخته‌شده بود. تندیس‌های متعددی در فرهنگ‌های دوران پالئولتیک ایران بدست‌آمده است که خصوصیات مشابهی چون تأکید در برجسته‌کردن سینه‌ها، شکم و دستگاه‌های تناسلی زنانه دارند که نشان‌دهنده‌ی اهمیت و تقدس باروری و توالد و اعتقاد به الهه‌هایی بوده است که جنبه‌ی مادرانه داشته‌اند که در واقع این به نوعی نیاز به خدایانی حمایت‌کننده و پرورش‌دهنده را نشان می‌دهد. درواقع مردم در آن دوران مبدأ وجود را تقدیس می‌کردند. با تغییر نظام شکارگری و گردآوری غذا، قدرت زنانه بیشتر تثبیت شد. در دورانی که کوچ‌کردن جای خود را به سکونت داد، زنان توانستند، قدرت‌های بالقوه خویش را بالفعل کنند و زودتر از مردان خود را با شرایط استقرار و سکونت وفق دهند. وجود نشانه‌هایی از قدرت زنانه در خاک ایران متعلق به 6000 سال پیش از میلاد مسیح است، که هم‌زمان با آغاز دوران کشاورزی می‌باشد. درواقع می‌توان گفت که روزی که از ده‌هزار سال پیش از میلاد مسیح شروع شده بود در هزاره‌ی ششم قبل از میلاد به دلیل تغییر نظام اجتماعی و اقتصادی کاملاً تثبیت شد. گریشمن در این زمینه می‌گوید:

«در آن جامعه‌ی بدوی وظیفه مخصوصی به عهده‌ی زن گذاشته شده بود، وی گذشته از آن که نگهبان آتش و شاید اختراع‌کننده و سازنده ظروف سفالین بوده، می‌بایست چوب‌دستی به دست گرفته، در کوه‌ها به جستجوی ریشه‌های خوردنی نباتات یا جمع‌آوری میوه‌های وحشی بپردازد. شناسایی گیاهان و فعل روییدن آنها و دانه‌هایی که می‌آورند مولود مشاهدات طولانی و مداوم بود، و او را به آزمایش کشت و زرع هدایت می‌کرد. نخستین مساعی وی در باب کشاورزی و زمین‌ةای رسوبی انجام گرفت و در همان حال که مرد اندک پیشرفتی کرده بود، زن با کشاورزی ابتدایی خود در دوره‌ی حجر[1] متأخر که اقامت در غار بدان متعلق است، ابداعات بسیاری نمود. در نتیجه می‌بایست عدم‌تعادلی ین وظایف زن و مرد ایجاد شود و شاید همین امر اساس بعضی جوامع اولیه که زن در آنها بر مرد تفوق داشته، بوده است. در چنین جوامع (و همچنین در جوامعی که تعدد شوهران برای زن معمول است)، زن کارهای قبیله را اداره می‌کند، و به مقام روحانیت می‌رسد، و در عین حال زنجیر اتصال خانواده به وسیله‌ی سلسله‌ی زنان صورت می‌گیرد، چه زن ناقل خون قبیله به خالص‌ترین شکل خود به شمار می‌رود  …  این طرز اولویت زن، یکی از امور مختص ساکنان اصلی نجد ایران بوده، و بعدها در آداب آریایی‌های فاتح وارد شده است … .»[2]

گریشمن در ادامه تبیین جایگاه زن در این جوامع ابتدایی نوع نگرش دینی آنها را تشریح می‌کند:

«اطلاع ما درباره‌ی این قدیمی‌ترین سکنه‌ی ایران بسیار اندک است. در بین‌النهرین، که سکنه‌ی بدوی آن از همان منشاء سکنه‌ی نجد ایران بودند، معتقد بودند که حیات آفریده‌ی یک ربه‌النوع است، و جهان در نظر آنان حامله بود، نه زاییده، و منبع حیات به عکس آنچه مصریان می‌پنداشتند، مؤنث بود نه مذکر. بسیاری از پیکره‌های کوچک از ربه‌النوعی برهنه که در امکنه ماقبل تاریخی ایران پیدا شده است به ما اجازه می‌دهد که بگویم که انسان ماقبل تاریخی نجد دارای این‌گونه معتقدات بوده است. این ربه‌النوع محتملاً همسری داشته که او نیز رب‌النوع بوده، و در آن واحد هم شوهر و هم فرزند او محسوب می‌شده است. بلاشک در این مذهب ابتدایی است که ما می‌توانیم مبداء ازدواج بین برادران و خواهران را بجوییم. این عادت در مغرب آسیا رایج‌بود. ایرانیان و بعد نبطیان از ملل بومی آن را ارث بردند، و همچنین اساس ازدواج مادر و پسر را که کمتر سابقه دارد در همین آیین باید جستجو کرد. نیز ممکن است رسم انتساب به مادران که در نزد عیلامیان، اتروسکیان و مصریان و مخصوصاً در لیکیه بسیار معمول بود، در اینجا نشأت‌یافته باشد. بی‌فایده نیست تذکر داده شود که در میان بعضی از این ملل زن فرمانده سپاه بود، از جمله در میان طایفه‌ی ’گوتی‘ که کوه‌نشینان ساکن درّه کردستان بودند.»[3]

این وضعیت بعدها در طایفه‌های آریایی نیز که مردسالار بودند تأثیر گذاشت؛ چنانکه موجب ارتقاء جایگاه زن در میان این اقوام شد. همچنین سبب ورود خدابانوئی به فرهنگ آریایی گشت؛ همان‌طور که این مسئله در هند و یونان نیز رخ داده است.

 

عیلامیان:

یکی از تمدن‌های مؤثر و مهم در تمدن ایرانی، عیلام بود که تا قلب نجد ایران نیز نفوذ داشت. در واقع عیلامیان ادامه همان فرهنگ باستان ایران‌اند که متأخر بوده و تأثیر بسیاری نیز بر فرهنگ ایرانی گذاشته است. در این فرهنگ که خوزستان و استان را شامل می‌شده پرستش الهه‌ی مادر نقش بسیارعمده‌ای داشته است. آنان که الهه‌ها را به صورت برتری می‌پرستیدند، زن بدون را شکلی جاودانه و در خور احترام می‌شمردند. این احترام به حقوق زن حتی بعد از پیروزی مردسالاری بر زن‌سالاری عیلام ادامه می‌یابد. درواقع باید گفت اصل مادینه‌ی هستی تا مدت‌ها پس از مردسالاری نیز در عیلام وجود داشته تا آنجا که حتی در دعاوی حقوقی سوگندها به نام ایزدبانوی ایشتار خورده می‌شده است. در دعاوی حقوقی در عیلام میان زنان و مردان هیچ تفاوتی گذاشته نمی‌شده است.

 

فرهنگ آریاییان پیش از ظهور زرتشت:

البته برخی معتقدند که آریاییان به عکس سامیان که پدرسالاری همواره بر آنان حکومت داشته در مراحل اولیه خود زن‌سالار بوده و زن فرمانده مطلق خانواده و عنصر اصلی تمدن بوده است.[4] اما در هر شکل، حقیقت آن است که ورود آریاییان را ورود فرهنگ مردسالاری به ایران دانسته‌اند، زیرا ایران پیش از آریایی، ایرانی با فرهنگ مادر محور بدون حاکم و حکومت بوده است. یکی از نشانه‌های پدرسالاری آریایی را می‌توان پرستش میترا (مهر) به عنوان رب‌النوع خورشید و مظهر پیمان و عدالت پس از اهورامزدا دانست. البته زن به خاطر اهمیت جایگاه خانواده در فرهنگ آریایی از موقعیت نسبتاً خوبی برخوردار بوده است چنانکه در بیشتر اقوام آرایی اساس ازدواج تک‌همسری بوده است. اما نظام پدرسالار آریایی نکات عجیبی نیز داشته است. در این نظام زنان مقام اجتماعی‌شان را از والدینشان به ارث می‌بردند و مقام پدر در خانواده نسبی بسیار بالاتر از مقام شوهر بوده است. چنانکه حتی در مواقع جنگ و نزاع زن باید از خانواده‌ی پدری خویش حمایت می‌کرده است.

واژه‌ی پدر در زبان آریایی قدیم مفهومی کلی داشت و رئیس، سرپرست، ولی و حمایت‌کننده بود. در افسانه‌های آفرینش آریایی نیز بافتی کاملاً مردانه دارد. در میان این اسطوره‌ها نشانی از بزرگ مادر ازلی نیست، پدر در سیمای یک مرد خدا، هستی را می‌آغازد و انسان نخستین در بطن مادر اولیه پرورش‌نیافته است.

به هر جهت با وجود این که ورود آریاییان به ایران نظام‌های خدایان و به تبع آن وضعیت اجتماعی‌شان را تغییر داد، اما فرهنگ مردسالاری (البته با کمی تلطیف) بر ایران حاکم شد. در واقع با این وضعیت التقاطی است که زرتشت ظهور می‌کند و بسیاری از ساختارهای مذهبی را تغییر می‌دهد.

 

زرتشت:

اسطوره تولد زرتشت با مادر او آغاز می‌شود:

«چنان پیداست که چهل و پنج سال از [آن] که زردشت به همپرسگی [اورمزد] آمد [از] فرینی[5]، مادر زرتشت که دوغد و خواندند بزاد. [فره زرتشت] به شکل آتش از آن اسر روشنی فرود آمد، به آن آتش، که پیش او بود، آمیخت. از آتش اندر مادر زردشت آمیخت. سه شب در همه گذرهای اطراف خانه، به شکل آتش پیدا بود. راه‌گذران نوری بزرگ همی دیدند. نیز هنگامی که [مادر زردشت] پانزده ساله شد، آن‌گاه فروغ از او همی افتاد.»[6]

این آغاز سنت پیشینی، رسیدن نسب از مادر را به ذهن متبادر می‌کند. بسیار پیش از آنکه پدر زرتشت به اسطوره‌ی او وارد شود، فرّه او به مادرش رسیده است. اما زرتشت بی‌شک در جامعه‌ی مردسالار آریایی متولد شد و در واقع دین او نیز هر چند در آغاز پیدایش خدایان پیش از خود را نفی کرد اما به سرعت با ادیان قبل‌تر خصوصاً خدایان آریایی درآمیخت.در بخش تحلیل اوستا نگاه زرتشت به زن در گاهان تا نگاه به زن در وندیداد مورد بررسی قرار گرفته است. در آنجا این چرخش از یک نوع تساوی حقوقی خصوصاً در حقوق معنوی به طرف مردسالاری کاملا تشریح می‌شود. اما در این بخش بیش‌تر به سنت دینی زرتشتی که مسلماً با شکل ابتدایی آئین زرتشت تفاوت دارد می‌پردازیم.

همان‌طور که گفته شد، فرهنگ آریایی، اصولاً خانواده محور است. به همین علت با وجود مردسالاری حاکم بر آن حامیانه است. در مینوی خرد آمده است: «پرسید دانا از مینوی خرد که چه کسی را بیشتر باید مورد توجه و حمایت قرار داد؟

مینوی خرد پاسخ داد که بچه‌ی نابالغ و زن و ستور و آتش را بیشتر باید مورد حمایت و توجه قرار داد.»[7]

این همان نگرشی است که در وندیداد نیز قابل‌توجه است. درواقع مرد زرتشتی که از صفات فاعلی قوی‌‌ای برخوردار می‌باشد، باید ضعیفان را در کنف حمایت خود قرار دهد. در کتاب دین کرد، آنگاه که بهترین مردان را توصیف می‌کند، همین قدرت حامیانه را در نظر دارد.

«نشانگاهان نیکوترین مردان:

آن کسی که در کار افزایندگی به جهان خیم و کردارش نزدیک‌ترین خیم و کردار به جمشید جم است و در کار بی‌مرگی دهی به جهانیان، خیم و کردارش نزدیک‌ترین خیم و کردار به سوشیانس است.»[8]

همین نگاه از مرد شخصیتی اسطوره‌گونه را به عنوان بهترین ارائه می‌دهد. به موازات آن از زن برای بهترین‌بودن فرمانبرداری، تیمارداری و خانه‌داری می‌پسندد؛ یعنی درواقع صفاتی که دیگر از جنبه‌های الوهی و افسانه‌ای خالی هستند. در دین کرد پس از آنکه زنان را به چهار دسته، نیکو و بی‌سر و زبان، نیکو و سرزبان‌دار، نانکو و بی‌سر و زبان و نانکو و سرزبان‌دار تقسیم می‌کند، بهترین آنها را چنین ترسیم می‌نماید:

«[اکنون سنجه‌یی] گزینش آنان:

اگر خواهان زنی کارآزموده در خانه‌داری و، آفریننده‌ی آسایش و فراهم‌کننده‌ی رامش برای خانه خدای هستیم، ما را زنی می‌باید برگزید که نیکو و سرزبان‌دار است؛ اگر خواهان زنی هستیم که نیکو باشد و نیز هیچ آزاری نرساند آن را  که نیکو و بی‌سر و زبان است می‌توان برگزید.»[9]

در این فرهنگ اخلاق و فداکاری، نخستین تکلیف زن اسن. چنانکه در مینوی خرد بدترین زن را زنی می‌داند که زندگی شادی نتوان با او داشت. زن باید خوش‌خو و مایه‌ دل‌داری همسرش باشد. اما برای مرد نیز تکالیفی در نظر می‌گیرد؛ او باید زنش را دوست داشته باشد و او را گرامی و ارجمند بدارد. مرد باید نگه‌دار و پشتیبان و غم‌خوار زنش باشد و می‌بایست به زنش پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک بیاموزد و درس اخلاق و مذهب راستین به او بدهد.

اما این مردسالاری مهربانانه کم‌کم با برخی قوانین ازدواج‌های متعدد، انتقال همسر به مرد دیگر، گرفتن چاکر زن و … منجر به مردسالاری‌ای نامهربانانه شد که ظهور مزدک را به همراه داشت. آسیب‌شناسی نگاه زرتشتیان به زن زمان ساسانی، در بخش مزدک مفصل‌تر بیان می‌شود.

 

آئین زروانی:

این آئین یکی از مذاهب کهن ایران باستان است که بعدها در دین‌های دیگر نیز نفوذ کرد چنان‌که گاه اهورا مزدا در اسطوره‌های ذرتشتی خصوصاً در گاهان نقش زروان را می‌پذیرد. چنان‌که پیشتر گفته شد، او خدایی گاه بی‌جنس است و در اسطوره‌های یونانی معادل کرونوس و ساتورن می‌باشد. اما در دین زروانی ـ مهری، گاه نیز دارای همسر می‌شود. در آئین مانوی نیز او همان خدای بزرگی است و در بندهش زمان بی‌کرانه می‌باشد.

از نقطه‌نظر نگاه به زن این آئین همچون آئین مهری است. زنان را موجودات اهریمنی می‌داند که هرمزد ناچار به خلقت آنان شد. همین اندیشه را می‌توان در اسطوره‌ی آفرینش بندهش هنگامی‌که هرمزد زن را می‌آفریند یافت. در این آئین نیز که نزدیک به آئین مهری است، زنان حق شرکت در مراسم مذهبی را ندارند که شاید بتوان دلیل آن را همان نژاد اهریمنی زنان دانست.

 

آئین مهری:

در آئین مهری که صورت دیگری از آئین زروانی‌ست، زنان نقش چندانی ندارند. شاید بتوان گفت که این مذهب، مذهب مردان است. البته زنان اجازه‌ی وقف خود در راه میترا را داشتند، اما حق شرکت در مراسم آئین را نداشتند. حتی آمده است که سالکانی که خود را وقف میترا می‌کردند، چنان که مرد باشند شیر و اگر زن باشند کفتار نام داشتند.[10] نام زنان در معتقدان به این آئین حتی بر سنگ قبرها نیز حک نمی‌شد و اگر نام زنی بر سنگ قبری آمده است، بیشتر به دلیل شهرت همسرش بود. در این دین قانون تک‌همسری وجود داشت که البته این به دلیل احترام به شخصیت زن نیست، بلکه مانند آئین مانوی و مسیحیت بعد از آگوستین، ناشی از این مسأله است که مردان باید در راه سلوک از پرداختن به زنان بپرهیزند. اندیشه‌ی حضور زن در این دین از سر ناچاری است. زیرا تناسل بدون زن ممکن نمی‌باشد. به هر شکل روحانیون در مراتب بالا دیگر حق ازدواج و رابطه‌ی جنسی با زنان را نداشتند.

در مراسم سلوک مهری مرحله‌یی به نام همسر وجود دارد که طبیعتاً به دلیل نبودن زن‌ها در آئین‌ها به مردان محول می‌شد. این مرحله بسیار شبیه یک ازدواج واقعی است. البته این نوع ازدواج به خودی خود، سالک مهری را از ازدواج حقیقی محروم نمی‌کرد، بلکه این رسم بیشتر شبیه نوعی پیمان وفاداری است. گفته می‌شود که آئین فتوت بعد از اسلام ریشه در همین آئین‌های مهری دارد.

 

مانویت:

مانی ادیان زرتشتی، بودایی و مسیحی را با تفکر گنوسی به هم آمیخت و از میان آنان دینی به وجود آورد که در مدتی کوتاه بخش‌های بسیاری از آسیا و اروپا را در برگرفت. اما این گسترش چندان پایدار نبود و پس از مدت کوتاهی این دین رو به افول نهاد. از دلایل افول آن در ایران می‌توان از مبارزه‌ی سخت موبدان زرتشتی با آن، خصوصاً بعد از مرگ مانی نام برد. اما غیر از دلایل سیاسی، که در جایگاه خود از اهمیت بسیاری برخوردار است، دلایل دیگری نیز وجود داشت که می‌توان آنها را ناشی از رویکردهای خود مانویت دانست.

انسان متشکل از جسم و جان است که هرکدام در کنار دیگری معنای زنده‌بودن را به تصویر می‌کشد و ادامه‌ی حیات بدون هر یک بی‌معنی خواهد بود. اما مانویت با نفی جسم در مقابل روح و ترسیم سیمای زشت و اهریمنی برای جسم انسان و نیازهای آن، آدمی را در مقابل غرایز ابتدایی خود بلاتکلیف می‌گذارد. نگاهی که شاید بتوان گفت در کمتر دینی دیده شده است. مانویان با نفی کامل ماده و نیازهای مادی احساس گناه دائمی انسان را در تمام زندگیش رقم می‌زدند و آنی او را راحت از دغدغه‌ی ناپاک ‌بودن نمی‌گذاشتند. یکی از مسائلی که مانویت به بدترین شکل با آن برخورد کرد غریزه‌ی جنسی است و به تبع این مسئله، زن به عنوانی نیمی از اجتماع در اندیشه‌ی مانوی منفور و منکوب ‌شد. همین مسأله در کنار نگاه آرمانی به تجرد کم‌کم سبب اضمحلال دین مانوی گشت.

همان‌طور که از اسطوره‌ی آفرینش دین مانوی فهمیده‌ایم، زن از نگاه مانویان، موجودی سراسر نیاز، خواهش و شهوت است که به سرعت استعداد تمایل به انحراف را دارد. در این اسطوره آنجا که گهمرد از آمیزش با او پرهیز می‌کند، مردیانه به سراغ دیوان می‌رود و با آنان میامیزد. همین نگاه است که سبب شد، فلاح زن پیش از تناسخ او به جسم مرد، منتفی دانسته شود. در واقع در اندیشه‌ی مانویت، نیمی از اجتماع بدون آن که ماهیت خود را به شکل بنیادین آن هم نه خودخواسته، تغییر دهند، نمی‌توانند به رستگاری دست یابند.

زنان در جامعه‌ی مانوی طفیلی‌ای بودند که به خاطر تناسل گریزی از آنان نبود و با این که در جامعه‌ای مانوی قانون تک‌همسری گریز ناپذیر بود اما در جهت احقاق حقوق زنان قرار نمی‌گرفت و تنها به‌خاطر پرهیز از شهوت‌رانی مردان و دورشدن آنان از مسیر رستگاری وضع شده بود. همین اندیشه که بعدها توسط آگوستین وارد مسیحیت شد در مقاطعی سبب گشت که در روابط جنسی به مردان توصیه شود از ارضای زنان بپرهیزند و رابطه‌ی جنسی را عملی تنها برای تولید کودکان قرار دهند. زن مانوی کودک را به دنیا می‌آورد، اما در رستگاری کودک خود شرکت نداشت. آنچنان که در اسطوره‌ی آفرینش مانوی شیث و گهمرد رستگار می‌شوند و مردیانه به عنوان مادر اولیه به همراه قائن و ابنه‌الحرص راهی دوزخ می‌گردند.

 

آئین مزدک:

این که مزدک کیست و چرا ظهور کرد ، در این پژوهش نمی‌گنجد؛ او هر که بود، انقلابی هرچند مقطعی ، در تاریخ ایران بوجود آورد که با وجود سرکوب سریع آن اثرات طولانی مدتی برجا گذاشت . ظهور او انقلابات و تحولات دیگری را حتی پس از اسلام در ایران باعث شد. او را یکی از علل سقوط دولت ساسانیان نیز دانسته‌اند.

آئین مزدکی صورت دیگری از مانویت بود، یعنی ترکیب آئین زرتشت و عقاید گنوسی‌ها که به دلایل شرایط خاص اجتماعی، فقر، بهره‌کشی از توده مردم و استبداد دولت حاکمه، از صورت مذهبی صرف، خارج شده و به جنبشی انقلابی بدل گشت. همانطور که زرتشتیان خود را به‌دینان می‌نامیدند، مزدکیان نام راست دینان[11] را برخود نهادند.

مستنداتی که آقای مهرداد بهار به آنان اشاره می‌کند، حاکی از وجود تفکراتی مشابه او حتی پیش از ظهور مزدک است. با وجود سرکوب مزدک، آئین او بعدها به شکل جنبش‌هایی توسط زنادقه، به‌آفرید، سنباذ، استاذسیس، عطایا، ابو مسلمیه، مبیضه، محمره و بابک خرم‌دین دوباره ظهور کرد که از آن میان ظهور بابک خرم‌دین دارای اهمیت بیشتری است.

اما شاخص‌ترین ایده مزدک که شاید بتوان آن را مسبب بدنام شدن او نیز دانست، بحث اشتراک زنان در کنار اشتراک خواسته و دارایی‌ها بود. البته برخی معتقدند که منظور مزدک تمتع جنسی هم‌زمان یک زن با مردان مختلف نبود، بلکه بیشتر منظور بهره‌وری از حرمسراهایی بود که توسط اشراف بنا شده و دیگران را از زنان  محروم می‌کرد. در واقع این گروه معتقدند که منظور مزدک بازگشت به سنن قدیم تک همسری، و جلوگیری از تعدد زوجات بود. اما در هر صورت چه مزدک قصد احیا سنن کهن را داشت و چه بحث اشتراک زنان را ترویج می‌کرد، ایده‌های او واکنشی به اوضاع نابسامان آن روز بود. منشاء عقاید او را می‌توان در علل ذیل جستجو کرد:

الف ـ مشکلات جمعیتی:

تولید نسل و جمعیت در آن برحه از تاریخ با مشکلاتی مواجه بود. برای این مشکل می‌توان سه دلیل عمده را نام برد:

ـ انتقام‌جویی و سلطه طلبی حکام که منجر به قتل‌های عدیده‌ای می‌شد.

ـ ازدواج‌های فامیلی خصوصاً با محارم که زوال نسل و نژاد را به همراه داشت.

ـ و تعدد زوجات که به دلیل محدود بودن تعداد روابط جنسی فرزند زایی زنان را کاهش می‌داد.

این مسائل سبب ضعف شدید نیروی انسانی در دوره‌ی ساسانیان بود. مردم ایران در این دوره تبدیل به مردمی ضعیف، ترسو، و خسته شده بودند؛ مسئله‌ای که بعدها سقوط دولت ساسانی را به بار آورد. در این مورد ازدواج با محارم و تعدد زوجات از اهم دلایل بود.

ازدواج محارم را پارسیان امروز نمی‌پذیرند، اما حتی با اشارات دینی که در متون مقدس آمده نیز قابل اثبات است.[12] تصور رحمت بیکران الهی و بخشش معاصی در این نوع ازدواج یکی از بن‌مایه‌های فکری زرتشتیان بود. زناشویی میان پدر و دختر[13] و خواهر و برادر که نزد بسیاری از اقوام و ادیان ممنوع بوده، در میان ایشان رواج داشت.

ب ـ حرمسراها و تعدد زوجات:

 حد و مرزی برای ازدواج مردان اشراف با زنان وجود نداشت . مردم عادی ناچاراً تک همسر بودند و طبقات اشراف و پادشاهان همسران متعدد داشتند. زیباترین و پر زاد و ولدترین زنان نیز چون اموال و دارایی‌ها، محتکرانه در اختیار ثروتمندان بود. این انباشت زنان در حرمسراها مشکلات متعددی را برای زنان و جامعه ایجاد می‌کرد. مردم بی‌همسر بودند، زنان در حرمسراها پیر و پژمرده می‌شدند، و حسادت‌ها و رقابت‌های زنانه در حرمسراها، به خاطر تصاحب دل‌همسران بنیان‌های اخلاق و انسانیت را زیر سئوال می‌برد و با عدم جواز ازدواج زنان بیوه بسیاری از آنان از زندگی کردن محروم می‌شدند. این محرومیت‌های زنان و مردان آتش زیر خاکستری آماده شعله‌ور شدن بود، که ظهور مزدک آن را فروزان ساخت.

ج ـ حقوق نابرابر زنان و فرزندان:

اما در تعدد زوجات ساسانی مشکل دیگری نیز وجود داشت و آن عدم‌برقراری عدالت بین زنان بود. در واقع قوانین حقوقی بین زنان فرق داشت و سبب می‌شد در یک خانواده یا حرم‌سرا عده‌ای بسیاری مورد محرومیت و ظلم قرار گیرند. قاعده‌ی تک‌همسری زرتشتی باعث می‌شد که در هر خانواده همسر اول پادشاه زن محسوب شود و ارث همسر به او و فرزندانش تعلق گیرد کدبانوی خانه او بود و دیگران که چاکرزن نامیده می‌شدند به نوعی خدم و حشم خانه محسوب می‌گشتند. حتی پیشتر در عصر هخامنشیان، فرزندان چاکرزنان حرام‌زاده به‌شمار می‌رفتند. به همین علل بود که فضای جامعه‌ی زنان حتی در میان خود نیز بسیار تیره و تار می‌نمود.

د ـ جوازهای خاص در روابط جنسی:

اما تفکر دیگری که باعث شد ایده‌ی مزدک در آن دوران چندان هم ناخوشایند به نظر نرسد، وضعیت رابطه‌های جنسی بود. عقیده‌ی کمونیسم جنسی ریشه‌ی عمیق در فرهنگ ایرانی داشت. حتی ضحاک را هم طرف‌دار تقسیم زن و مال می‌دانستند.[14] بحث ازدواج‌های چندگانه که در دوران ساسانی مرسوم بود ـ که به آن ازدواج میانین گفته می‌شد ـ یکی از جوازهای خاص روابط جنسی بود. در این‌گونه ازدواج مردان می‌توانستند همسران خود حتی پادشاه زن را تحت شرایطی، گاه بدون خواست آنها، به مردان دیگر بدهند. این ازدواج‌ها نه تنها قبحی نداشت، بلکه به نوعی خیرات و مبرات ثروتمندان به طبقه‌ی مستضعف جامعه به‌حساب می‌آید. همین مسأله نشان می‌دهد که عملاً روابط چندگانه‌ی زنان پیش از دوران مزدک نیز رواج داشت، اما مزدک به زنان در این دوران حق آزادی انتخاب داد و این مسأله در جامعه‌ای که زنانش گاه شخصیت حقوقی نداشتند و بیشتر جزو اموال محسوب می‌شدند، بر مردان خصوصاً ثروتمندان بسیار گران آمد. این مسأله حتی بعدها در دوران اسلام نیز میان خرم‌دینان وجود داشت، چنان‌که زنان و کنیزکان اشراف را از حرم‌سراها بیرون آوردند و برای آنان حق گزینش و انتخاب جنسی قائل شدند. آنان حتی به زنان جامعه‌ی خود نیز این اجازه را دادند که چنان‌که خود رضایت داشته باشند و زیان کسی را نیز به همراه نداشته باشد، آزادانه روابط جنسی برقرار کنند.

علاوه‌بر آن جامعه‌ی ساسانی مجازات‌های چندانی برای زنای زنان نداشت. همه‌ی این مسائل دست به دست هم داد و قبح اشتراک جنسی را در آن مقطع برای زنان از بین برد. می‌بینیم که مزدک درست در زمانی ظهور کرد که شرایط اجتماعی برای تفکرش بسیار مساعد بود.

هـ ـ تفکرات افلاطون:

از دیگر سرچشمه‌های این تفکر اندیشه‌های افلاطون در نظریات آرمان‌شهر خود بود. افلاطون معتقد بود که زنان و فرزندان مردان جنگی باید بین آنها مشترک باشد. البته او این اشتراک را طبقاتی کرده و مخالف شدید پیوند طبقات پایین و بالای جامعه بود. افلاطون از معنی اشتراکی‌بودن زنان، جفت‌گیری کورکورانه را در نظر نداشت، بلکه معتقد به مراقبت دقیق برای متولدشدن کودکانی زیبا و خوب‌رو بود.[15] اما مزدک خصلت طبقاتی ایده‌های افلاطون را حذف کرد. او سعی کرد برای طبقات و اختلاف آنها اصالت قائل نشود. به شهادت مخالفانش معتقد بود که باید اموال، زنان و متاع زاید اغنیا را گرفت و به فقرا داد. اما به هر جهت با وجود اخلاف‌هایی بین تفکر افلاطون و مزدک، رنگ و بوی کونیسم افلاطونی در عقاید مزدکیان مشاهده می‌شود.

***

با وجود تمام دلایلی که جنبش مزدکیان را سبب شد، و بعد از آن هم دیگران آن را پی گرفتند، اندیشه در مورد زن هنوز به نوعی کالاگونه بود. زیرا که مزدک زنان را نیز مانند اموال و متاع شخصی می‌شمرد و احتکار آن را جایز نمی‌دانست. اما به هر جهت از منظر حقوقی جنبش مزدکیان برای زنان مزایایی داشت. زیرا اولا به آنان حق انتخاب‌کردن می‌داد، و ثانیاً با وجود شکست این جنبش، فضای جامعه دگرگون شد و انوشیروان ناچار قوانین حقوق زنان را تا حدودی تغییر داد. البته محققین از نوع تغییراتی که انوشیروان در قوانین حقوقی زنان داد به این نتیجه رسیدند که تفکر مزدک خانواده‌ی همگانی را بوجود نیاورد، بلکه تک‌همسری مبتنی بر خواست طرفین را ایجاد کرد و باعث گریختن زنان از حرم‌سراها شد.[16] برخی قوانینی که انوشیروان ناچار به تغییر آن شد عبارت بود از:

1-     زنان و مردان یک طبقه حق ازدواج با یک‌دیگر را داشتند.

2-  اشراف ساسانی از گرفتن پول معادل خرج عروسی از برخی زنان حرم‌سراهای خود که از حرم‌سراها خارج شده‌ بودند، صرف‌نظر کردند.

3-  کودکان به خانواده‌های جدید که در یک‌همسری حقیقی پدید آمده بودند، تعلق یافتند، یعنی منسوب به پدران واقعی خود شدند.

4-     قشرهای پائین سپاهیان که در جنبش مزدکیان شرکت داشتند موفق به ازدواج شدند.

5-  زنانی که تمایل به ازدواج داشتند، شوهر کردند و این قانون شامل زنان حرم‌سراها و بیوه‌هایی که تا آن روز نمی‌توانستند ازدواج کنند نیز می‌شد.

6-  زنانی که می‌خواستند به خانه‌ی شوهران قبلی خویش بازگردند با جریمه‌شدن شوهر دوم به خانه‌ی شوهر خویش بازمی‌گشتند.[17]

شاید بتوان گفت جنبش مزدکیان با تمام ایده‌های مصلحانه‌اش به خاطر مسئله‌ی اشتراک زن محکوم شد. تنها قباد از بین حاکمان آن را پذیرفت که البته به شکلی بسیار نامطلوب و سودجویانه از ایده‌های مزدک بهره برد. او قانونی وضع کرد که اجازه دهد تمام زنان خود را تسلیم تمام مردان کنند. در این قانون هر مرد با هر زنی که می‌خواست حتی اگر شوهر داشت می‌توانست رابطه برقرار کند که البته به دلیل نفرت عمومی از این شرایط قباد  خود بعدها به دست پسرش انوشیروان مزدکیان را نابود کرد.

  

 



[1]- Neolithique نوسنگی.

[2]- گریشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ص 10 و 11.

[3]- همان منبع، ص 30.

[4]- نفیسی ـ سعید، تاریخ اجتماعی ایران در دوران پیش از تاریخ و آغاز تاریخ، ص 29.

[5]- مادربزرگ زرتشت.

[6]- گزیده‌های زادسپرم، ص 21.

[7]- مینوی خرد، ص 48.

[8]- کتاب سوم دین کرد، ص 126.

[9]- همان منبع، ص 127.

[10]- ورمازرن ـ مارتن، آئین میترا، ص 222.

[11]  یعنی درست دین و دارای دین درست.

[12] به نظر می‌رسد این رسوم بعد از زرتشت به دین و متون مقدس اضافه شده است، چون در عملکرد زرتشت نشانی از این رویه نیست.

[13] برخی‌ از محققان معتقدند که ثبت ازدواج زنان به نام ایوک زن که شرایط خاصی است که فرزند پسر دختر را به فرزندخواندگی پدری که پسر ندارد در می‌آورد، سبب ایجاد تصور ازدواج پدر و دختر در دین زرتشتی است.

[14]- بهار ـ مهرداد، ادیان آسیایی، ص 98.

[15]- افلاطون جمهور، ص 493-283.

[16]- خسروی ـ خسرو، مزدک، ص 75-74.

[17]- همان منبع، ص 75.


نظرات 1 + ارسال نظر
نیلوفر دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 ساعت 15:13 http://avp37.mihanblog.com/

آزاده وبتون بیسته خیلی از سایتتون خوشم اومد

ممنون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.