مربع

مربع

وبلاگ شخصی آزاده مدنی، دکترای پژوهش هنر
مربع

مربع

وبلاگ شخصی آزاده مدنی، دکترای پژوهش هنر

سرچشمه‌های رهبانیت



سرچشمه‌های رهبانیت

آزاده مدنی





ابتدایی‌ترین سرچشمه‌های تصوف را در فرهنگ قرآن و سیره پیامبر و اهل بیت می‌توان جست و اولین شکل تصوف را در زهد و منش پارسایانه‌ی اهل صفه. وجود آیات متعددی در قرآن کریم ناظر بر موضوع دوری جستن از مظاهر دنیا به قصد بهره‌مندی از پاداش و نعمات اخروی شاهد بر این مدعاست. بطور مثال در سوره صف آمده است:

«ای اهل ایمان آیا شما را به تجارتی سودمند که شما را از عذاب دردناک (آخرت) نجات بخشد دلالت کنم؟ آن تجارت این است که به خدا و رسول او ایمان آرید و به مال و جان در راه خدا جهاد کنید این کار (از هر تجارت) اگر دانا باشید برای شما بهتر است. تا خدا گناهان شما را ببخشد و در بهشتی که زیر درختانش عدن جاودانی منزل‌های نیکو و قصرهای عالی عطا فرماید این همان رستگاری بزرگ (و سعادت عظمای بندگان) است.»[1]

همین معنی و آیات مشابه آن که مسلمانان را تشویق به گذشتن از دنیا برای نیل به سعادت جاودان و اخروی می‌کند زمینه را برای بروز و تحقق شیوه‌های مختلف زهد در رهبانیت در صدر اسلام ایجاد کرد. به‌ علاوه شیوه‌ی زندگی صحابه  و تابعین بزرگ نیز مؤید همین معنی بود و آن را تقویت می‌کرد. این معانی را می‌توان بطور مثال در سخنان گهربار مولای متقیان به کر‌ّات یافت:

«هیچ‌کس از دنیا شادمان نشد که دنیا در پی آن، اشک وی را روان نساخت و هیچ‌کس در دنیا از شادخواری به اقبالی نرسید که دنیا او را به ادباری نکشاند.»[2]

«اما بعد از آنچه من از پشت‌کردن دنیا و سرکشی روزگار، و روی‌آوردن آن جهان به خویش دانستم مرا از آن برداشت که جز از خویشتن یاد کنم، جز به کار آن جهان پردازم، و جز غم خویش تیمار دگری خورم. آنگاه که هم‌ّ خویشتن مرا از هم‌ّ دگران بازداشت و رأی مرا بر این استوار ساخت که جز به فکر آن جهان نباشم و تکلیف مرا روشن ساخت و برآنم داشت که کوشا دست به کاری بزنم که بیهودگی را بر آن راه نباشد.»[3]

«ای مردم شما در این دنیا هدفی هستید که انواع مرگ‌ها بر آن تیر می‌افکنند هر جرعه در گلو می‌شکنید و هر لقمه در جگر می‌گیرد.

به هیچ نعمت از نعمت‌های آن دست نمی‌یابند مگر که نعمتی را از دست بدهند، و روزی به عمر هیچ زنده نمی‌افزاید مگر روزی از عمر خود را از دست بدهد، و خوراک تازه‌ای برای تجدید نمی‌گردد مگر که توشه پیشین او نابود گردد، و اثری از کسی زنده نمی‌شود مگر که اثری ازو بمیرد.»[4]

همین فرمایشات به علاوه سخنان دیگر صحابه‌ی پرهیزگار پیامبر مسیر تصوف را در سال‌های اولیة اسلام مشخص کرد. اما این روند با فتوحات اسلام شکل دیگری به خود گرفت. مسلمانان که در آن زمان بواسطه‌ی کشورگشائی‌های اسلام که با بوداییان، مسیحیان، هندوان و دیگر ادیان باستان همسایه شده بودند، همان‌طور که بر آنان و اندیشه‌هایشان تأثیر گذاشتند، از شیوه‌ی زندگی آنان نیز تأثیر گرفتند. به همین علت بر مبانی قبلی زهد در اسلام، آراء دیگری نیز افزوده شد که سرچشمه در عادات و عقاید این همسایگان بود. این تأثیر گاه چنان زیاد بود که حتی افسانه‌های منصوب به برخی از بزرگان تصوف اسلامی با داستان‌های زندگی بودا و یا دیگران رهبران دینی ملل درهم‌آمیخت.[5] این که چه مکتبی بر تصوف بیشتر تأثیر داشته چندان قابل استناد نیست؛ زیرا که در تصوف اقوام مختلف مسلمان مکاتب گوناگون در نسبت با جغرافیای خود تحت‌تأثیر مکاتب مختلفی قرار گرفته‌اند. اما بی‌شک رهبانیت در تصوف بیشتر از اینکه ریشه در قرآن و سیره‌ی اهل بیت داشته باشد، متعلق به مبادی دیگری از جمله همین مکاتب همسایه‌های سرزمین‌های اسلامی است. زیرا با وجود توصیه به زهد و تقوا در اسلام هیچ‌گاه رهبانیت سفارش نمی‌شود، حتی می‌توان گفت که به طور آشکار پیامبر مخالفت خود را با رهبانیت در این جمله‌ اعلام نمود:

«لا رهبانیت فی الدین»

اما با این وجود می‌بینیم که هر چه تصوف پیشتر می‌رود افراط‌ها و تفریط‌های ناشی از رهبانیت‌های واردشده به دین در آن بیشتر یافت می‌شود. ازجمله این مکاتب دینی که بر رهبانیت در تصوف تأثیر گذاشت می‌توان از موارد زیر نام برد:

1-‌ هندوئیزم:

اندیشه معرفت، ریاضت و فنا بنیان تفکر عرفانی در هند است. هرچند که با وجود تأکید بر ریاضت در هند نجات انسانی به ریاضت نیست بلکه به معرفت است و معرفت هم نوعی کشف مبتنی بر شهود روحانی محسوب می‌شود. در فلسفه هند آنچه در ضمیر انسان است یعنی آتمن در واقع همان است که در وجود آفتاب کلی حقیقت یعنی برهمن می‌باشد که این همان وحدت عالم کبیر و عالم صغیر است.

در اوپانیشادها دلیل گرایش ما به معرفت برهمن این است که او درون ما و مایِ ماست و بزرگ‌ترین مصیبت انسان همان جدایی ظاهری آتمن و برهمن است  که تصفیه وجود از آلایش‌های جسمانی راهی برای عبور از تگنای تناسخ یا سمساره و دست‌یافتن به نجات یا موکشه است. برای راه‌یافتن به این مسیر هرچند ریاضت و آزار جسم هماره توصیه نمی‌شود امّا گذشتن از شهوات و هواهای نفسانی جزء ابتدایی این طریق است.

«دوگانگی جسم و روح اساسی نیست ما می‌توانیم بدون آزار جسم آزادی برای روح اکتساب کنیم. در عبارت معرفی از اوپانیشاد به ما توصیه‌شده بکوشیم و جسم و حواس و نطق و فکر خود را شایسته‌ی روح بیکران که در باطن آنهاست بسازیم چنانکه گوید: باشد که زمین و آب و آتش و باد و اثیر که ترکیبات تن من هستند پاک گردند. صوت و لامسه و بینایی و ذائقه و شامه من پاک گردند. فکر و نطق و عمل من پاک گردند … باشد که نفس من پاک گردد تا من روح تابان شوم و از لوث شهوت گناه آزاد شوم. جنبه‌ی تمایز عقاید هندو این است که ترقی عقل و زندگی و جسم را از هدف اولیه حیات نمی‌شمرد.»[6]

البته باید گفت که این عقیده همواره منجر به رهبانیت نمی‌شود اما رهبانیت یکی از روش‌هایی است که آنها برای دست‌یافتن به این تطهیر روح از آن استفاده می‌کنند.

«هدف نظامات مرتاضی نیز همانا تطهیر و تبرک تمام شخصیت است.»[7]

در اوپانیشاد آمده است که فرزندی نزد پدر می‌رود که معرفت برهمن را از او بیاموزد. پدر ابتدا غذا، دم حیاتی، چشم، گوش نفس و گویایی را مأخذ شناخت برهمن معرفی می‌کند. سپس به فرزند توصیه می‌کند که آنچه را که تمام موجودات از آن صادر شده‌اند و چون پدید آمده در آن زنده می‌مانند و چون منهدم‌گشته، بدان بازمی‌گردند، آن را باید شناخت. فرزند از عالم ماده آغاز می‌کند، اما بعد از ناکامی در کشف برهمن در عالم ماده در سه مرحله به سراغ پدر می‌رود و در این سه مرحله پدر ریاضت، زهد، تقوی و رضایت را شرط معرفت برهمن می‌شناساند. نظیر همین زهدها و ریاضت‌طلبی‌هاست که همواره سبب می‌شود، عارف هندو بیشتر به طرف رهبانیت سوق یابد.

«عرفان هندی برهمن هندو را به فقر و تجرد و دریوزگی سوق می‌دهد و هوای فرزند و مال را او بدر می‌کند و بدین‌گونه فقیر هندو ’با موی فروهشته و با ژنده‌ی سیاه‘ که دارد وجود ’ضعیف‘ خود را مهبط انوار و مظهر تجلی برهما می‌داند.»[8]

تملک نفس و خداوند احوال خویش‌بودن با همین تفکر رهبانی و زاهدانه و با دل‌کندن از همه تعلقات عالم است که حاصل می‌شود. چنین عارفی دیگر در اندوه غم فرسوده نمی‌شود و خوشی و لذت او را زیاده شادمان نمی‌کند. این توجه به تجرد و گذشتن از نفسانیات زندگی را در اندیشه چهار مرحله زندگی یا چهار اشرمه یا ورنا شرمه دارما می‌توان یافت. در آنجاست که مرد خانه از مرحله‌ی سوم زندگی به بعد کم‌کم گوشه‌نشینی اختیار می‌کند و در مرحله‌ی چهارم که به نسیاسه موسوم است؛ برای رهایی از تولد مجدد خانواده را ترک‌کرده و با برگزاری مراسم تدفین برای خود که سیانسین نام دارد، مجردشده و از دریوزگی تأمین معاش می‌نماید.[9]

2-‌ بودیزم:

هندوئیزم و بودیزم در حقیقت هر دو در رهبانیت دارای اشتراکاتی هستند با این تفاوت که در هندوئیزم جنبه‌ی فردی و انزوای راهب بیشتر از راهب بودایی است. درواقع راهبان بودایی با تشکیل اجتماعاتی سلوک خویش را در جمع انجام می‌دهند نظیر آنچه که امروزه در کشورهایی مانند ژاپن، چین، کره، هند و سیلان دیده می‌شود. یکی از نمودهای بارز این شکل رهبانیت پایتخت تبت یعنی شهر لهاساست. این شهر با داشتن جمعیت 30‌هزار نفری، دارای 10هزار راهب بودایی است. همین مشخص‌کننده نوع تفکر بودایی است که حتی تا امروز نیز ادامه یافته است. بطوری‌که هنوز راهبان بسیاری دائماً در حال خواندن دعایند، یا به طور کامل سکوت اختیار کرده یا مانند مجسمه خود را به عدم‌تحرک محکوم می‌کنند.

عجیب این‌جاست که در آئین بودا هرگونه بحث از ماوراء‌الطبیعه که هیچ فایده‌ی اخلاقی بر آن مترتب نباشد به کلی بیگانه است و با آنکه در این دیانت اصلاً تصوری از وجود مطلق یا خالق مطرح‌نشده، فکر فقر، زهد، ریاضت و فنا به نوعی معرفت منتهی می‌شود. تفکر بودیزم بر اثر تعالیم بودا به نوعی تخریب فردیت و انانیت روی آورد که در نهایت منجر به زهد و تجرد شد. وظایف اصلی یک راهب بودایی که به منهیات چهارگانه موسوم است را می‌توان به روشنی، تلاش برای ازبین‌بردن هواهای نفسانی در مرحله‌ی اتم آن دانست. اولین نهی از این منهیات چهارگانه را الدنبرگ این‌گونه شرح می‌دهد:

«برای یک راهب منظم، برقراری رابطه‌ی شهوانی، حتی با یک حیوان، ممنوع است؛ راهبی که با موجودی رابطه‌ی شهوانی داشته باشد، راهب نیست و شاگرد ’فرند ساکیاها‘ نمی‌باشد، همان‌گونه که اگر سر مردی را قطع کنند، با تنه‌ی خود نمی‌تواند ادامه حیات دهد، راهبی که با موجودی رابطه‌ی شهوانی داشته باشد، راهب و شاگرد فرزند ساکیاها نیست، بنابراین ای راهب! باید در تمام دوره‌ی زندگی از این کار خودداری کنی.»[10]

همین تفکر در کنار گوشه‌گیری‌ها و ریاضت‌های سخت دیگر بوداییزم، رهبانیت آن را شکل می‌دهد.

3- مانویت:

یکی از تندروترین مسلک‌های مذهبی در رهبانیت مانویان هستند. آنان بیش از دوبار در روز غذا نمی‌خورند، گوشت مصرف نمی‌کردند، حق داشتن بیش از یک لباس در سال را نداشتند، از طریق صدقات و نذورات گذران زندگی می‌کردند و گاه از فرط نداری به دریوزگی می‌افتادند. روحانیون مانوی مطلقاً ازدواج نمی‌کردند و هیچ رابطه‌ی جنسی دیگری را نیز برقرار نمی‌نمودند. تصوف اسلامی همان‌طور که در بسیاری از موضوعات خود از جمله مراتب روحانی، خانقاه، توجه به نور و … از مانویان تأثیرگرفته در زمینه‌ی رهبانیت نیز برداشت‌های بسیاری از این مردمان داشته است. البته مانویت تأثیراتی مشابه و عمیق‌تر بر رهبانیت مسیحی داشت که تصوف اسلامی نیز بعدها علاوه بر مانویت، رهبانیت مسیحی را نیز مطمع‌نظر قرار داد.

4-‌ مسیحیت:

با اینکه عرفان مسیحیت، دنباله‌ی عرفان یهودی بود اما شیوه‌ی زندگی عیسی، معرفت ذهنی و نظری عرفان یهودی را تغییر داد. اما بی‌شک رهبانیت مسیحی آبشخورهای دیگری نیز داشته است که از آن جمله از شکل عبادات کافران معبد ساراپیس یا جماعات ارفیک یا چنانکه پیشتر نیز گفته شد، زهد و رهبانیت مانویان می‌توان نام برد. اما یکی از دلایل نظری مهم رهبانیت مسیحی ایده‌ی گناه‌اولیه و لزوم رنج‌بردن برای پاک‌شدن از آن را نام برد؛ تفکری که با اگوستین وارد مسیحیت شد و در واقع ادامه‌ی یک مسیر مانوی است. نظیر این اندیشه و منفی‌بودن شخصیت زن چه در مانویت و چه در مسیحیت بعد از اگوستین و همین‌طور بحث تجرد عیسی، رهبانیت مسیحی را شکل داد که یکی از ارکان اصلی آن تجرد بود. بطوری که این مسئله در ارکان شریعت مسیح تأثیر گذاشت و آن را علاوه‌بر عرفان مسیحی وارد شریعت مسیح کرد، چنانکه بعدها کلیسا (خصوصاً کلیسای کاتولیک) با وجودی که از ریاضت‌های شاق فاصله داشت، تجرد را به عنوان یکی از اصول روحانیت مسیحی پذیرفت. در نظام رهبانی مسیحیت بعدها افراطیونی مانند دمینکین‌ها و فرانسیسن‌ها پیدا شدند که در منش زندگی گاه مانویان، راهبان بودایی و هندو را به یاد می‌آورند.

هرچند نمی‌توان گفت هندوئیزم، بودیزم، مانویت و مسیحیت تنها سرچشمه‌های رهبانیت در تصوف هستند، اما می‌توان گفت که بخش اعظم از تصوف اسلامی تحت‌تأثیر این عقاید قرار گرفت.

 



[1]- سوره صف، آیه 10 تا 12.

[2]- نهج‌البلاغه، خطبه 111.

[3]- نهج‌البلاغه، نامه 31 (پندنامه حضرت علی(ع))

[4]- نهج‌البلاغه، خطبه 145.

[5]- به عنوان مثال داستان زندگی ابراهیم ادهم بسیار شبیه زندگی بوداست.

[6]- ادیان شرق و فکر غرب، راداکریشنان، ص 112.

[7]- همان منبع، ص 112.

[8]- ارزش میراث صوفیه، دکتر عبدالحسین زرین‌کوب، ص 19-18.

[9]- آئین هندو، سیبل شاتوک، ص 54-53.

[10]- فروغ خاور، هرمان الدنبرگ، ص 322.

نظرات 1 + ارسال نظر
س.م چهارشنبه 27 اسفند 1393 ساعت 04:47

با سلام ودرود برشما بانوی فرهیخته و تقدیر از اینکه ما را هم از حاصل تلاش و پژوهش های اندیشمندانه خود بهره مند میفرمایید
بامطالعه دو مطلب اخیرتان در موضوع رهبانیت و در همین راستا نکته ای به خاطر حقیر آمد که شاید بتواند در ابهام زدایی که مد نظرتان میباشد مورد استفاده قرار گیرد
امیر المومنین علیه السلام فرمودند: خداوند عالم ، زهد را در دو کلمه از قرآن جمع کرده است: لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم ( برآن چه از دست شما رود، افسوس نخورید و برای آن چه به دست شما آید، شاد نشوید.) خیلی دقیق وراهگشاست وبسیار باید در آن اندیشید..
همانطور که شما هم به خوبی اشاره فرمودید زهد حقیقی باید در روح نمود داشته باشد و به دلق وخرقه پشمین نیست ورهبانیت در اسلام وجود ندارد، اگر کسی مصداق این آیه شریفه شد که حوادث عالم دراو بی اثر شود چنین شخصی است که از قید تعلقات رهایی یافته و زاهد حقیقیست حالا چه ثروتمند باشد چه فقیر ، منظور از زهد رهایی از حب دنیاودنیا پرستیست که رسول اکرم ص فرمودند:حب الدنیا راس کل خطیئه ( دوستی دنیا سرآمد همه ی گناهان است !)
دین باید به صورت مجموع بررسی شود ،یک مسلمان باید بسیار مراقب باشد که اسیر تعلقات و زیورهای دنیا نشود و از طرفی باید چنان کیاست داشته باشد که از ان برای تعالی خود بهره گیرد(المومن کیس)باید برای رفع نیاز خود وهمچنین دیگران تلاش کند چرا که وظیفه اجتماعی هم دارد ولی دچار ولع و طمع واندوخته سازی نگردد یعنی با توکل باشد وبسیاری از فاکتور های دیگر باید در روش زندگی دخالت داده شود..دقت در روش و سیره پیامبر وامامان برای ما بهترین الگوست
البته نکته دیگری که به ذهن حقیر می آید اینست که تا خودشناسی نباشد کسی نمیتواند به معرفت حقیقی و جمع بین این معانی دست یابد ومتاسفانه این نکته کلیدی در خانواده ها وروش تربیتی فرزندان از ابتدا مورد توجه قرار نگرفته لذا فرد وقتی در اجتماع و با جلوه های دنیا مواجه میشود نمیداند و نمیتواند خود را محافظت کند ویا در آن غرق میشود ویا سرخورده میشود و برای رهایی به اشتباه به رهبانیت رو می آورد ،تا این آموزه ها و مفاهیم به درستی به افراد منتقل نشود این کجروی ها اجتناب ناپذیر است سپاس که در این عرصه گام بر میدارید.
ومن الله التوفیق

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.