نقش عناصر مؤنث در ادیان ایران باستان با تأکید بر نقش زن در اوستا - قسمت چهارم (نقش زنان در اوستا)
آزاده مدنی
مهمترین کتاب دینی در آئین زرتشت، اوستاست که البته متون آن در طول تاریخ جمعآوری شده است و نمیتوان گفت که متعلق به شخص خواص یا دیدگاه دورهی خاصی از اندیشمندان ایران میباشد. گاهان اصیلترین بخش این مجموعه باقیمانده سخنان زرتشت است. معارف کتاب اوستا هرچه از گاهان به طرف وندیداد میرود، تعالیم جوهری خود را از دست داده، دچار کثرت مفاهیم، صورتزده و ظاهری میشود. این مسئله در نگاه به زن آشکارا به چشم میخورد.
اوستا به طور کلی دارای دو دیدگاه کاملاً متضاد در مورد زنان است. دیدگاه معنوی که او را در کنار مردان و دارای ارزش مساوی با آنان میگذارد و دیدگاهی که به شدن تحتتأثیر نگاههای مردسالانهی حاکم بر آن عصر بوده و زن را در کنار دیگر اموال و دارائیهای مرد میانگارد و از او کدبانویی خانهدار که وظیفهی تولیدمثل و حرفشنوی، ابتدا از پدر و سپس از همسر دارد، ترسیم میکند.
از گاهان تا وندیداد:
«ای هوشمندان!
بشنوید با گوشها[یِ خویش] بهترین [سخنان] را و ببینید با منش روشن و هر یک از شما ـ چه مرد، چه زن ـ پیش از آن که رویدادِ بزرگ به کام ما پایان گیرد، از میان دو راه، [یکی را] برای خویشتن برگزینید و این [پیام] را [به دیگران] بیاموزید.»[1]
«ای مزدا اهوره!
بدرستی میگویم: هر کس ـ چه مرد، چه زن ـ که آنچه را تو در زندگی بهترین [کار] شناختهای بورزد، در پرتو "منش نیک" از پاداش "اشه [و] "شهریاریِ مینُوی" [برخوردار خواهد شد].
من چنین کسانی را به نیایش تو رهنمون خواهم شد و همة آنان را از "گذرگاهِ داوری" خواهم گذراند.»[2]
«ای مردان و زنان!
این را بدرستی دریابید که "دُروج" در این جا فریبنده است.
"دُروج" را از پیشرفت و گسترش بازدارید و پیوند خویشتن را از آن بگسلید.
شادی بدست آمده در کورسو[یِ تباهکاری]، اندوه مایهای است.
بدینسان، دُرونَدانِ تباهکنندة راستی، زندگیِ مینُویِ خویش را نابود میکنند.»[3]
«اینچنین همة دُژکرداران فریب میخورند و با ریشخندِ همگان، خروش برمیآورند و دچار گزند و شکست میشوند.
[اما] در پرتوِ [کُنشِ] فرمانروایِ نیک، رامش به زنان و مردان در خانمانها و روستاها بازمیگردد.
[بشود که] فریفتاری ـ این زنجیر براستی مرگبار ـ برافتد.
[بشود که] آن از همه بزرگتر، شتابان به سوی ما آید.»[4]
در گاهان چنانکه از مثالهای بالا مشخص میشود، زن و مرد در کنار هم و دارای یک ارزش در پیشگاه اهورا مزدا هستند. سعادت اخروی زنان و مردان در گرو گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک است. زنان چون مردان میتوانند به تنهایی و مستقل به عنوان انسانی آزاد، از دینداران باشند و دین و سلوک دینی خود را در مسیر زندگی برای گذر به سلامت از پل چینود انتخاب کنند. این قاعده در یسنا، تا حدودی ادامه مییابد. در یسنا هنوز ستایشها خصلت گاهانی خود را حفظ کردهاند. در هات بیست و شش یسنی میآید:
«اینک "جان" د "دین" و "بوی" و "روان" و "فَرَوَشیِ" نیاکان، مردان و زنانی را که انگیزة پیروزی اَشَه بودهاند، میستاییم.
…
اینک روانهای درگذشتگان را میستاییم.
فَرَوَشیهای اَشَوَنان را میستاییم.
همة نیاکان درگذشتة این خاندان را از آموزگار و آموزنده ـ [خواه] اَشَوَن مردان، [خواه] اَشَوَن زنان ـ میستاییم.
فَرَوَشیهای همة آموزگاران اَشَوَن را میستاییم.
فَرَوَشیهای همة آموزندگان اَشَوَن را میستاییم.»[5]
این نوع نگاه در مورد شخصیتهای منفی نیز وجود دارد:
«سروشِ پاراسایِ بُرزمَندِ پیروزِ گیتی افزایِ اَشَوَن، رَدِ اَشَه را میستاییم؛ آن شکستدهندة [مرد] "کَیَذَ"، آن شکستدهندة [زن] "کَیِیذی"؛ آن فرو کوبندة دیو بسیار زورمندِ دروج ـ تباهکنندة زندگی ـ ؛ آن نگاهبان و دیدبانِ بهروزیِ همة جهانیان را.»[6]
اما کمکم در یشتها رگههایی از مردسالاری و تفاوتهای جنسی بین زن و مرد آشکار میشود. چنانکه زنان در شکل مادران، آن هم مادران پسران مورد ستایش خاص قرار میگیرند:
« فَرَوَشیهای اَشَوَنان و گروه زنان دارندة پسران نامور را.
یا یرْیَه هوشیتی را.
اَمَیِ نیکْ آفریدة بُرزمَند را.
بهرامِ اَهوره آفریده را.
اوپَرَتاتِ پیروز را.
سُروشِ پارسایِ پاداش بخشِ پیروزِ گیتی افزای را.
رَشْنِ راستترین و اَرشْتادِ گیتی افزای و جهان پرور را خشنود کنیم.»[7]
در یشتها هم عدالت در مورد زن و مرد در اکثر موارد رعایت میشود و خطاب آنها چه در صورت خیر و چه در موارد اهریمنی مساوی است:
«فَرَوَشیهای اَشَوَن مردان همة سرزمینها را میستاییم.
فَرَوَشیهای اَشَوَن زنان همة سرزمینها را میستاییم.
همة فَرَوَشیهای نیکِ توانایِ پاکِ اَشَوَنان را از گیومَرت تا سوشیانت پیروزمند میستاییم.»[8]
«اینک ما "جان" و "دین" و "بوی" و "روان" و "فَرَوَشیِ" نخستین آموزگاران و نخستین پیروانِ کیش، آن اَشَوَن مردان و اَشَوَن زنان را که انگیزة پیروزیِ اَشَه بودهاند، میستاییم.
اینک ما "جان" و "دین" و "بوی" و "روان" و "فَرَوَشیِ" پیامآورانِ دین، آن اَشَوَن مردان و اَشَوَن زنان را که انگیزة پیروزیِ اَشَه بودهاند، میستاییم.»[9]
اما به نظر میرسد این تساوی بیشتر در خطابهایی است که خصلتهای گاهانی و یسنایی دارند و در یشتهاست که کمکم خصلتهای زنان اهریمنی بیشتر از مردان ذکر میشود:
«ای مردِ بدچشم بگریز!
ای دروغگوترینِ دروغگویان بگریز!
ای زنِ روسپیِ جادو بگریز!
ای زنِ بدکارة ""کَخوارِذ"َ بگریز!»[10]
«با دُروَندترینِ دُروَندان بستیزد.
زنِ روسپیِ جادو را براندازد.
با زنِ روسپی جادو بستیزد.
زنِ بدکارة کَخوارِذَ را براندازد.
با زنِ بدکارة کَخوارِذَ بستیزد.»[11]
«از آن نیاز، راهزن یا زنِ روسپی یا [نا] اَشَوَنی را که "گاهان" نمیسراید و برهمزنِ و پَتیارة دینِ اَهورایی زَرتُشت است، نباید بهرهای برسد.
اگر از آن نیاز، راهزن یا زنِ روسپی یا [نا] اَشَوَنی را که "گاهان" نمیسراید و برهمزنِ زندگانی و پتیارة دینِ اَهوراییِ زَرتُشت است، بهرهای برسد، هر آینه تِشْتَرِ رایومَندِ فَرّهمَند چاره و درمان را برگیرد …»[12]
«زَرتُشت از او پرسید:
ای اَهورهمَزدا!
ـ کدام است ستایش و نیایش برازندة بهرامِ آَهوره آفریده به آیینِ بهترین اَشَه؟
آنگاه اَهوره مَزدا گفت:
مردانَ سرزمینهای ایرانی باید او را گوسفندی یک رنگ ـ سپید یا سیاه یا رنگی دیگر ـ بریان کنند.
از آن نیاز، راهزن یا زنِ روسپی یا [نا] اَشَوَنی را که "گاهان" نمیسراید و برهمزنِ زندگانی و پتیارة دینِ اَهوراییِ زَرتُشت است، نباید بهرهای برسد.»[13]
همچنین در یشتها کارکردهای جنسگرایانهی زنان بیشتر میشود و ارزشگذاریهای آنان در شکل زایندگی و فرمانبرداری از شوهر بیشتر مورد توجه قرار میگیرد:
«از تو باید دوشیزگان کوشا و شایستة شوهر، سَروَر و خانه خدایی دلیر خواهند. از تو باید زنان جوان ـ به هنگام زایمان ـ زایشی خوب خواهند. تویی ـ تو ای اَرِدْویسوَر آناهیتا! ـ که این همه را بجای توانی آورد.»[14]
ای اَشَیِ نیک!
زنانِ گرامیِ مردانی که تو یاورشان باشی، بر تختهای زیبای زرّین پایه، بر بالشهای آراسته، آرمیده و خود را با دستبند، گوشوارة چهارگوشة به نمایش آویزان و طوقِ زرنشان آراستهاند [و چنین گویند]:
ـ چه هنگام خانه خدای، به سوی ما آید؟ چه هنگام او از ما شادمان و از تنِ ما برخوردار شود؟
براستی خوشا به [روزگار] کسی که تو یاورش باشی!
همچنین یاور من باش ای پُردَهِش! ای نیرومند!»[15]
همچنین در یشتهاست که زنها کمکم حکم کالا مییابند:
«ای مهر!
از تست که خانهةایِ سترگ، از زنانِ برازنده و بالشهایِ پهن و بسترهایِ گسترده و گردونههایِ سزاور برخوردار است.
از تست که خانههای بلند، از زنانِ برازنده و بالشهایِ پهن و بسترهایِ گسترده و گردونههایِ سزاوار برخوردارِ است.»[16]
در ویسپرد همان روش یشتها ادامه مییابد:
«ای اهورهمزدا!
زنی را ایستاده خواهم که در اندیشه و گفتار و کردارنیک، سرآمد و خوبآموخته و فرمانبردار شوهر و [رَدِ] اَشَوَن [چون] سپندارمذ و [چون] زنانی است که از آنِ تواند.
اَشَوَن مردی را ایستاده خواهم که در اندیشه و گفتار و کردارنیک، سرآمد و از "خَستویی" آگاه و یا "کَیَذَ" بیگانه است و "با کُنشِِ خود، جهان را به سوی اَشَه پیش میبرد.»[17]
در وندیداد نگاه گاهانی فراموش میشود؛ احکام وندیداد در اکثر موارد نسبت به زنان سختگیرانه است ـ البته موارد نقضی نیز وجود دارد که خواهد آمد ـ اما به دلیلاینکه احکام سخت زنان در شرایطی رایجتر است، و در زمان عمومیت بیشتری مییابد، سختگیری به زنان را بیشتر نشان میدهد. این سختگیریها را میتوان در مورد زنان دشتان و زنانی که سقط جنین میکنند، مشاهده میکنند:
«ای دادارِ جهانِ استومند! ای اَشَوَن!
هرگاه در خانة مزداپرستان زن آبستنی پس از بارداری یک یا دو یا سه یا چهار یا پنج یا شش یا هفت یا هشت یا نه یا ده ماهه، کودکی مرده بزاید، مزداپرستان آن زن را به کجا باید ببرند؟
اهورهمزدا پاسخ داد:
به جایی در آن خانة زرتشتی که زمین آن بیآب و گیاهترین جا باشد؛ گلههای گاوان و گوسفندان کمتر از آن بگذرند؛ آتش ـ پسر اهورهمزدا ـ کمتر در آن افروخته شود؛ دستههای برسم ویژة آیین کمتر بدان برده شود و مردمِ اَشَوَن کمتر از آن بگذرند.
ای دادارِ جهانِ استومند! ای اَشَوَن!
چه اندازه دور از آتش؟
چه اندازه دور از آب؟
چه اندازه دور از دستههای برسم ویژة آیین؟
چه اندازه دور از مردمِ اَشَوَن؟
اهورهمزدا پاسخ داد:
سی گام دور از آتش.
سی گام دور از آب.
سی گام دور از دستههای برسم ویژة آیین.
سه گام دور از مردمِ اَشَوَن.
مزداپرستان باید گرداگرد آن جا چینهای برآورند و درون آن، او را خوراک و جامه دهند.
ای دادارِ جهان استومند! ای اَشَوَن!
نخستین خوراکی که بدان زن باید داده شود، چیست؟
اهورهمزدا پاسخ داد:
باید سه یا شش یا نُه جام "گُمیز" آمیخته با خاکستر بیاشامد تا گورِ درون زاهدان وی شسته شود.
پس آنگاه میتواند شیر گرم مادیان یا گاو یا میش یا بز یا گوشت پخته و نان شراب ناب بیاشامد و بخورد؛ اما نوشیدن آب بر او روا نیست.
ای دادارِ جهانِ استومند! ای اَشَوَن!
چنین زنی تا چه هنگام باید بدینسان بماند و تا چه هنگام باید تنها با این گونه گوشت و نان و شراب زندگی کند و از نوشیدن آب بپرهیزد؟
اهورهمزدا پاسخ داد:
باید تا سه شب بدینسان بماند. باید تا سه شب با این گونه گوشت و نان و شراب زندگی کند و از نوشیدن آب بپرهیزد. پس هنگامی که این سه شب سپری شد، تن و جامة خویش را با "گُمیز" و آب در کنار نُه گودال بشوید و بدینسان پاک شود.
ای دادارِ جهانِ استومند! ای اَشَوَن!
چنین زنی تا چه هنگام باید بدین سان بماند؟
پس از سپری شدن آن سه شب، تا چه هنگام باید تنها بماند و جدا از دیگران زندگی کند و جا و خوراک و جامهاش جدا باشد؟
اهورهمزدا پاسخ داد:
باید تا نُه شب بدین سان بماند. باید تا نُه شب پس از سپری شدن آن سه شب تنها بماند و جدا از دیگر مزداپرستان زندگی کند و جا و خوراک و جامة او جدا باشد.
پس هنگامی که این نُه شب سپری شد، تن و جامة خویش را با گمیز و آب بشوید و پاک کند.»[18]
همین مسئله در بحث دشتان که برای زنان عمومیت دارد و امری عادی است نیز وجود دارد به طوری که نظیر احکام ذیل زنان را در مدت زمانی طولانی از پیکرهی جامعه خارج میکند و به آنان رنج مضاعفی را اضافه مینماید:
«ای دادارِ جهانِ استومند! ای اَشَوَن!
اگر در خانة کزداپرستان، زنی باشد که خون دَشتان ـ خواه دشتان بهنجار، خواه دشتان نابهنجار ـ از وی روان شود، مزداپرستان چه باید کنند؟
اهورهمزدا پاسخ داد:
باید راه او را از هر گونه گل و بوتهای پاک کنند و در جایی که او باید بماند، خاک خشک بر زمین بپاشند و برای او ساختمانی برپای دارند که همچندِ یک دوم یا یک سوم یا یک چهارم یا یک پنجمِ بلندیِ خانه، از خانه بلندتر باشد تا مبادا نگاه او بر آتش بیفتد.
ای دادارِ جهانِ استومند! ای اَشَوَن!
چه اندازه دور از آتش؟
چه اندازه دور از آب؟
چه اندازه دور از دستههای بَرسَمِ ویژة آیین؟
چه اندازه دور از مردمِ اَشَوَن؟
اهورهمزدا پاسخ داد:
پانزده گام دور از آتش.
پانزده گام دور از آب.
پانزده گام دور از دستههای بَرسَمِ ویژة آیین.
سه گام دور از مردم اَشَوَن.
ای دادارِ جهانِ استومند! ای اَشَوَن!
کسی که برای زن دشتان ـ خواه دشتان بهنجار، خواه دشتان نابهنجار ـ خوراک میبرد، چه اندازه باید از او دور بایستد؟
اهورهمزدا پاسخ داد:
کسی که برای زنِ دشتان ـ خواه دشتانِ بهنجار، خواه دشتانِ نابهنجار ـ خوراک میبرد، باید سه گام از او دور بایستد.
در چه گونه آوندهایی باید برای او خورش ببرند؟ در چه گونه آوندهایی باید برای او نان ببرند؟
در آوندهای برنجین یا سربین یا هر آوند فلزی کمبهای دیگر.
چه اندازه خوراک و چه اندازه نان باید برای او ببرند؟
تنها به اندازة دو دینار نان و به اندازة یک دینار شیربا تا مبادا نیرو بگیرد.
اگر کودکی با وی برخورد یافته باشد، باید نخست دستها و پس از آن، تن کودک را بشویند.
اگر زن دشتان پس از گذشت سه شبانروز، باز هم خون ببیند، باید تا پایان شبانروز چهارم در دشتانستان بماند.
اگر زن دشتان پس از گذشت چهار شبانروز، باز هم خون ببیند، باید تا پایان شبانروز پنجم در دشتانستان بماند.
اگر زن دشتان پس از گذشت نُه شبانروز باز هم خون ببیند، این کاری است که کارگزاران دیوان برای پرستش و ستایش آنان کردهاند.»[19]
البته باید گفت که اگر نگوییم وندیداد در جاهایی از حقوق زنان دفاع میکند، لااقل ملاحظاتی را برای زنان در شرایط خاص در نظر میگیرد که از تضییع حقوق آنان جلوگیری شود. در این مورد میتوان از دختری که مورد تعرض مردی قرار گرفته باشد، مثال زد:
«اگر مردی با دختری … از او آبستن شود، باید تا هنگامیکه که کودک زاده شود، از آن زن نگاهداری کند.
اگر او آنچنان که سزاوار است از زن نگاهداری نکند و گزندی به کودک برسد، برای سرباززدن از نگاهداریِ شایسته، پادافرة گناهکشتن آگاهانه بر او رواست.
ای دادارِ جهانِ استومند! ای اَشَوَن!
اگر زمان زایمان آن زن فرا رسد و در گذرگاهی بزاید، کدام مزداپرستی باید از او نگاهداری کند؟
اهورهمزدا پاسخ داد:
اگر او از زن نگاهداری نکند …
این خویشکاریِ هر اَشَوَن مردی است که هر مادینة بارداری را ـ خواه دو پا، خواه چار پا، خواه زن، خواه ماده سگ ـ نگاهدار باشد.»[20]
که البته این قانون و نظیر این قوانین بیشتر در مورد زنان آبستن و برای صیانت از تولد نوزادان مطرح میشود، چنانکه قوانین مشابه آن نیز در اوستا آمده است که حتی در این موارد بین انسان و حیوانات فرق نمیگذارد:
«سوم آن که کسی ماده سگی آبستن را بزند یا با دویدن از پی وی یا با فریاد زدن یا با بهم کوفتن دستها بترساندش.
اگر ماده سگ در گودالی یا چاهی یا پرتگاهی یا رودخانهای یا جویی بیفتد و آسیبی ماندگار بدو برسد و بمیرد، این گناهی است که زننده یا ترسانندة سگ را "پِشوتَنو" میکند.
چهارم آن که مردی با زن دَشتان ـ خواه دشتان بهنجار، خواه دشتان نابهنجار ـ دشتان مرزی کند. این گناهی است که آن مرد را "پِشوتَنو" میکند.
پنجم آن که مردی با زنی که جنبش دَشْتَک را در زهدان خویش درمییابد ـ خواه شیر رد پستانش آمده باشد، خواه نه ـ درآمیزد.
اگر آسیبی ماندگار بدان زن برسد و بمیرد، این گناهی است که آن مرد را "پِشوتَنو" میکند.
اگر مردی با دختری دوشیزه یا بانویی جوان ـ خواه آن دختر یا بانو وابسته به سالار خانواده باشد یا نه، خواه به شوهر داده شده باشد یا نه ـ همخوابگی کند و آن دختر یا بانو از او آبستن شود، نباید از شرم مردم با آب و گیاه در خود دشتان نابهنجار پدید آورد.
اگر آن دختر یا بانو از شرم مردم با آب و گیاه در خود دشتان نابهنجار پدید آورد، گناهی بر گردن اوست.
اگر مردی با دختری دوشیزه یا بانویی جوان ـ خواه آن دختر یا بانو وابسته به سالار خانواده باشد یا نه، خواه به شوهر داده شده باشد یا نه ـ همخوابگی کند و آن دختر یا بانو از او آبستن شود، میوة زندگی را که در زهدان خویش دارد، نابود کند.
اگر آن زن از شرم مردم، میوة زندگی را در زهدان خویش نابود کند، گناه کشتن فرزند بر گردن او و پدر اوست و پادافرة گناه کشتن آگاهانه بر هر دوان رواست.
اگر مردی با دختری … از او آبستن شود و بگوید: "تو مرا آبستن کردهای." و مرد پاسخ دهد: "به جست و جوی پیرزنی برآی و از بخواه که دَشْتَک ترا بیندازد."
… و زن نزد پیرزن برود و از او بخواهد که دَشْتَک را بیندازد و پیرزن "بنگَ" یا "شَئِتَ"یا "غْنانَ" یا "فْرَسپاتَ" یا داروهای دیگری که دَشْتَک را میاندازد، بدو بدهد و مرد بگوید: "میوة زندگی خود را دور بینداز." و او میوة زندگی خویش را دور بیندازد، گناه این کار به یکسان بر گردن سه تن است: مرد، زن و پیرزن.»[21]
این تفاوت نگاه وندیداد است که بعدها در دیگر کتب زرتشتیان نیز ادامه مییابد. تأکید بر نقش مادری و همسری زن و محدودکردن او به این دو جایگاه، آن هم کاملاً فرمانبردارانه، از خصوصیات وندیداد است؛ زیرا که دیدیم در گاهان و حتی در یسنا نگاه به زن در کنار مرد و همسان اوست اما وندیداد است که حدود و جایگاهها را مشخص و مرزبندی میکند.
«زمینی که دیرزمانی کشتنشده بماند و بذری بر آن نیفشانند، ناشادکام است و برزیگری را آرزو کند؛ همچون دوشیزهای خوشاندام که دیرزمانی بیفرزند مانده باشد و شوهری خوب آزو کند.
ای سِپیتْمان زَرتُشت!
کسی که زمین را با دست چپ و دست راست، با دست راست و دست چپ کشت کند، زمین بدو فراوانی بخشد؛ همچون دوشیزهای تازه به خانة شوی رفته که در بستر خویش، شوهر را فرزاندانی بزاید، زمین نیز میوههای فراوان ببار آورد.»[22]
در وندیداد همین تفاوتها در ارزشگذاریهای اقتصادی نیز نمایان است:
«پزشک باید موبد را در برابر آفرین و آمرزش خواهی وی، خانه خدا را به ارزش وَرزاو کمبهایی، دهخدا را به ارزش وَرزاو میانه بهایی، شهربان را به ارزش وَرزاو پربهایی و شهریار را به ارزش گردونهای چهار اسبه درمان کند.
… بانوی خانواده را به ارزش ماده خری، همسر دهخدا را به ارزش کاده گاوی، همسر شهربان را به ارزش مادیانی و شهربانو را به ارزش ماده اشتری درمان کند.»[23]
«پاککننده باید موبد را در برابر آفرین و آمرزشخواهی وی، شهریار را به ارزش اشتر نر پربهایی، شهربان را به ارزش نریانی، دهخدا را به ارزش وَرزاوی و خانه خدا را به ارزش ماده گاو سهسالهای پاک کند.
پاککننده باید بانوی خانواده را به ارزش ماده گاو شخمزنی، کنیز خانواده را به ارزش ماده گاو بارکشی و کوچکترین فرزند خانواده را به ارزش برهای پاک کند.»[24]
***
دیدیم در اوستا هر آنچه متأخرتر است و در نسبت با ظهور زرتشت فاصلهی بیشتری پیدا کرده، علاوه بر تحریف بسیاری از معانی دیگر در زمینهی زنان نیز رویکردی متفاوت پیدا میکند؛ چنانکه از انسانسالاری زرتشتی در گاهان به مردسالاری زرتشتی در وندیداد خواهیم رسید.
امشاسبندان، خدابانوان و دیوان مؤنث:
در فصل اول به طور کامل به خدا بانوان و دیوان مؤنث پرداخته شد. در اینجا تنها به امشاسبندان، خدابانوان و دیوانی که در اوستا از آنان نام برده میشود اشارهای کوتاه میکنیم.
امشاسبندان مؤنث:
در گاهان که هنوز هیچ اثری از خدایان دیگر غیر از اهورامزدا نیست، کارگزارانی برای اهورامزدا وجود دارد که امشاسبندان گفته میشوند که در اوستا آنها گاه هفت و گاه ششتا هستند. این تقسیمبندی هفت یا ششتایی در نسبت با آن هست که گاهی سپندمینو را جز امشاسبندان به حساب میآورند و گاهی نمیآورند. اما از این تعداد امشاسبندان سهتای آنان نشاندهندة نیروهای نرینه[25] خلقتاند و سهتای آنها نیروهای مادینة خلقت را نشان میدهند.
سپنت آرمیتی:
این امشاسبند که در گاهان از آن غالباً با عنوان آرمیتی نام برده میشود و به نوعی جنبه مادری زمین را دارد با عنوانهای دیگری نیز در اوستا، زبان پهلوی و زبان فارسی از آن یادشده است که عبارتند از: سپندار مت، سپندار مد، سپندار مذ، اسفندار مذ و اسفند. نام او به معنی خرد کامل است و دفتر اهورامزدا به حساب میآید که نمایشگر برجستهترین و مهمترین تجلیات جنبهی مادرانه و زنانه حیات است. از او به عنوان پرورشدهندهی آفریدگان یاد میشود و با واسطهی او مردم برکت مییابند. در اوستا آمده است که اهورامزدا او را آفرید تا رمهها و مرغزارها را سرسبزی بخشد. در اوستای تو، او دارندهی هزاران داروی درمانبخش نیز محسوب میشود. اردویسور آناهیتا، دین و اشی از همکاران انیذ و ترومیتی، دیو ناخشنودی و خیرهسری همستار او به شمار میآید.
پنجمین روز ماه به نام این امشاسبند بوده است. همچنین در پنجمین روز ماه اسفند جشنی به نام سپندارمذگان برگزار میشده که ویژه زنان بوده و زنان در آن از همسران خود هدیه دریافت می:ردند. این جشن به نام مزدگیران نیز خوانده میشده است.
هوروتات:
این امشاسبند به صورت خرداد، خردات، هُرداد نیز در زبانهای مختلف آمده است. نام او به معنی رسایی و کمال است و نماد رسایی و کمال آفریدگار به شمار میرود. نام او همواره با امشاسبند امرداد همراه بوده است. نگهبانی آب خویشکاری مهم اوست. چهارمین یشت از یشتهای بیست و چهارگانه ویژه ستایش او و به نام اوست. ششمین روز ماه و سومین ماه سال به او تعلق دارد. گل سوسن را ویژه او میشمارند. ایزدان تیشتر، فروردین و باد از یاران اویند. همچنین دیو ’توروی‘[26] همستار او به شمار میرود.
امرهتات:
این امشاسبند در پهلوی اَمُرداد یا اَمُردات است و در فارسی اَمرداد یا مُرداد خوانده میشود. نام او به معنی جاودانگی و بیمرگی است. در گاهان از فروزههای اهورامزدا است و در اوستاینو تبدیل به امشاسبند بانو میشود. نمایندهی پایداری و جاودانگی اهورامزدا و نماد گوهر ابدی جهان است. خویشکاری او در جهان نگبان گیاهان و خوردنیهاست. گل چمبک[27] ویژه اوست، هفتمین روز ماه و پنجمین ماه سال نیز به نام اوست. ایزدان رشن، ارشتات و زامیاد از همکاران او به حساب میآیند و دیو زیریچ[28] همستار اوست. در هفتمین روز ماه مرداد جشنی به نام او برگزار میشود.
ایزدان مؤنث:
در اوستا غیر از سه امشاسبند مؤنث از نه ایزدبانو نیز یاد شده است که پنج یشت هم از یشتهای بیستوچهارگانه به آنان تعلق دارد.
آناهیتا:
اردویسور آناهیتا، ایزدبانوی، آبهاست. نام او به معنی پاک و بیآلایش میباشد و در پهلوی اَناهید، در ارمنی آناهیت و در فارسی ناهید خوانده میشود و نام ستارهی زهره است. ترکیب اردوسیور آناهیتا بیمعنی رو نیرومند بیآلایش میباشد.
اردویسور نیایش در خرده اوستا آبان یشت، که از یشتها بلند اوستاست در ستایش و نیایش او آمده. آبان[29] که مینوی آبهاست، صنعتی برای اردویسور آناهیتا محسوب میشود. او از خدایان قدیمی ایران و در آئین مهری همارز میتراست. دهمین روز ماه و نهمین ماه سال آبان نام دارد. دهمین روز ماه آبان که جشن آبانگاه بود که اگر در آن روز باران میباریده، آبانگاه زنان محسوب میشده و برای ایشان مبارک بوده است.
میتوان گفت آناهیتا یکی از مهمترین ایزدان در اوستاست. او در آبان یشت اینگونه توصیف میشود:
«آَهورهمَزدا به سِپیتْمان زَرتُشت گفت:
ای سِپیتْمان زَرتُشت!
’اَرِدْویسوَر اَناهیتا‘ را ـ که در همه جا [دامان] گسترده، درمانبخش، دیوستیز و اَهورایی کیش است ـ به خواست من بستای!
اوست که در جهان اَستومَند، برازندهی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[اوست] اَشَوَنی که فزایندهی گیتی است.
اوست که تخمهی همهی مردان را پاک کند و زهدان همهی زنان را برای زایش، [از آلایش] بپالاید.
اوست که زایمان همهی زنان را آسانی بخشد و زنان باردار را به هنگام که بایسته است، شیر [در پستان] آورد.
اوست برومندی که در همهجا بلندآوازه است.
اوست که در بسیاری فرّهمندی، همچندِ همهی آبهایِ رویِ زمین است.
اوست زورمندی که از کوه ’هُکَر‘ به دریای ’فَراخ کَرَت‘ ریزد.
بدان هنگان که اَرِدْویسوَر اَناهیتا ـ آن دارندهی هزار دریاچه و هزار رود، هر یک به درازای چهل روز راه مردی چابکسوار ـ به سوی دریای فَراخ کَرت روان شود، سراسر کرانههای آن دریا به جوش درافتد و میانهی آن برآید.
از این آبی که از آنِ من است، به هر یک از هفت کشور، رودی روان شود؛ [رودی] از آبی که از آنِ من است و در زمستان و تابستان یکسان روان است.
او برایِ من، آب را و تخمهی مردان را و زهدان و شیرِ زنان را پاک کند.
من ـ اَهورهمَزدا ـ او را به نیروی خویش، هستی بخشیدم تا خانه و روستا و شهر و کشور را بپرورم و پشتیبان و پناهبخش و نگاهبان باشم.»[30]
ارت[31] یا اشی:
شکل پهلوی نام اشی ارت است که هفدهمین یشت اوستا به این ایزدبانوی پاداش و توانگری تعلق دارد. درگاهان در کنار آذر و سروش از او نام برده میشود که البته به نظر بسیاری از پژوهشگران در گاهان اشی معنای عام دارد و شخصی نیست. در اوستاینو بخشیدن دارایی و خواسته و خوشی به اشونان از خویشکاریهای اوست. در جهان مینوی و در روز پسین پاداش و جزای کردار نیک و بد نیز به دست اوست. او از یاران سروش است و پارندی از یاران او. گاه آدا که نام ایزد بخشندهی پاداش است با اشی یکی شمرده میشود. او دختر اهورامزدا و سپندار مذ است و سروش، رشن، مهر و دین، برادران و خواهر او محسوب میشوند. اشی را برخوردار از خرد سوشیانتها خواندهاند.
در ارت یشت اینگونه توصیف میشود:
«اَشَیِ نیک، شهریار بزرگوارِ بُرزمَندِ خوب ستوده را میستاییم که چرخها [یِ گردونهاش]، خروشان [است]؛ که نیرومند، پاداشبخش، درمانگر، بسیار هوشمند و تواناست.
اَشَی دخترِ اَهورهمَزدا و خواهرِ اَمشاسْپَندان است. اوست که با خِرَدِ سوشیانتها فراز آید.
کسی که اَشَی او را کامروا کند، بدو خِرَدِ سِرِشتی بخشد.
اَشَی کسی را به یاری آید که او را از نزدیک بخواند؛ که او را از دور بخواند.
کسی که زَور نیازِ اَشَی کند، [بدان ماند که] زَور نیازِ مهر کرده باشد.
برای فَرّ و فروغش، او را ـ اَشَیِ نیک را ـ با نمازِ خوب گزارده و با زَور و با نماز[ی به بانگِ] بلند میستایم.
اَشَی را با هَومِ آمیخته به شیر، با بَرسَم، با زبان خِرَد و ’مَنْثَره‘، با اندیشه و گفتار و کردار [نیک]، با زَور و با سخن رسا میستاییم. ’یِنگْهِه هاتَم …‘»[32]
ارشتاد:
در اوستا ارشتات و ارشتی و در پهلوی و فارسی ارشتاد و اشتاد نام یکی از ایزدبانوان زرتشتی است. نامش به معنی راستی و درستی و صفتش جهان پرور و گیتیافزای میباشد. خویشکاری او همراه با رشن و زامیاد در برگذاری آیینهای روز پسین و سنجش کردار مردم است. هجدهمین یشت اوستا به نام و در ستایش و نیایش اوست. همچنین بیست و ششمین روز ماه نیز به او تعلق دارد.
پارندی:
ایزدبانوی پارندی مانند اشی نگهبان گنج و دارایی و نعمت است نام او به معنی ’پری و سرشاری‘ و ’فیض و روانی‘ میباشد. ’سبک گردونه‘ صفت اوست و در اخترشناسی ایرانی نیز ’پارند‘ نام ستارهای میباشد.
چیستا:
معنی چیستا که در پهلوی ’فرزانک‘ گفته میشود، دانش و آگاهی و فرزانگی است. او ایزدبانو دانش و فرزانگی است و راستترین، مزدا داد، و اشون صفتهای او محسوب میشود. او با ایزدبانوی دین همراه است. دین یشت، ویژه ستایش و نیایش چیستا است و بیست و چهارمین روز ماه که دین روز نام دارد، به یک معنی روز چیستا میباشد.
دین:
دین دختر اهورا مزدا و سپندارمذ و نگهبان آسایش زنان است. بیست و چهارمین روز ماه و شانزدهمین یشت به نام اوست. او با ایزدبانوی چیستا پیوند نزدیکی دارد.
رسستات:
نام این ایزدبانو به معنی دادگری و جوانمردی است و صنعت او نیک میباشد. همیشه همراه با نام ایزدبانوی ارث میآید و از همکاران ایزدبانوان اشی و چیستا است.
اِرِثِ:
از خویشکاری این ایزدبانو اطلاعی در دست نیست و در ستون پهلوی اوستا به ’رَس‘ تبدیل میشود. نام او همواره با رسستات، اشی و چیستا میآید؛ به همین علت میتوان تصور کرد که از همکاران آنهاست.
سَوَک:
نیک، اشون، فراخ دیدگاه و مزدا آفریده از صنعتهای این ایزدبانوست. او نگهبان خوشی و بالیدن و پرورش و نماد خوشی ایزدی میباشد.
گِوش تشن:
از این ایزدبانو که نامش به معنی آفریدگار جهان یا سازندهی آفرینش است، با نام گوشورون (به معنی روان آفرینش یا روان جهان یا روان زمین) نیز یاد میشود. او ایزدبانوی نگهبان چهارپایان و ستوران بوه و از همکاران امشاسبند بهمن است. همین یشت از اوستا به نام و در ستایش او میباشد. او را ’در واسپ‘ نیز میگویند. چهاردهمین روز ماه به نام اوست.
دیوان مؤنث در اوستا:
در اوستا از دو دیو مؤنث جهی و دروج یاد میشود اما دیوان دیگری هم هستند که جنسیت آنان معلوم نیست. به همین دلیل دیوانی را که همستار امشاسبندان مؤنث هستند، تنها به خاطر نقششان ذکر میکنیم.
دروج:
نام دیو دروغ، نادرستی و پیمانشکنی در اوستا ’دروج‘ یا ’دروگ‘ و در پهلوی ’دروز‘ است. نام این ماده دیو را گاهی به معنای مطلق دیو بکار بردهاند.
جهی:
جهی یا جهیکا نام دختر اهریمن است که اهریمن برای تاختن به جهان اهورایی ترغیب و یاری میکند. او فریبنده و اغواگر مردان بوده و در اساطیر زرتشتی زنان از او پدید آمدهاند. او کسی است که اهورامزدا را به تلخترین اندوه دچار میسازد. او به همراه اشموغ ناپارسا کشندهی گاو پاک و بوجودآورندهی بیماریهای گوناگون جینی[33] و مرگ است. در اوستا در مقابل جهی یا جهیکا، نایری یا نایریکا به معنی ’زن نیک شوهر گزیده‘ آمده است.
همستاران امشاسبندان مؤنث:
در اوستا از سه دیو به عنوان همستار امشاسبندان نام برده میشود که یکی از این دیوان همستار اسپندارمذ، یکی همستار امرداد و یکی همستار خرداد است. نانگ هیثیه یا ترومیتی[34] (که صفت نانگهیثیه نیز محسوب میشود) نام دیو ناخشنودی، خیرهسری و غرور است که همستار سپندارمذ میباشد.
’زیریچ‘ که در پهلوی ’زریز‘ گفته میشود نام یکی از کارگزاران اهریمن است که به معنی زردرنگ یا سبزرنگ بوده و همستار امرداد میباشد او را دیو گرسنگی خواندهاند.
توروی، تاریچ یا تریز که به معنی تار و مارکننده است نام دیو تشنگی و همستار امشاسبند خرداد میباشد. نام او همواره با زریچ، همستار امشاسبند امرداد، ذکر میشود. همانگونه که نام آن دو امشاسبند نیز با هم ذکر میشود.
البته بایدگفت که هیچ اشارهای برای مؤنثبودن این همستاران امشاسبندان مؤنث وجود ندارد و تنها ذکر آنها به خاطر ارتباطشان با این امشاسبندان بوده است.
شخصیتهای زن در اوستا:
در اوستا از چند زن هم نام برده شده است، البته نقش آنها بصورت پررنگی مطرحنشده، بلکه اشارهوار، ذکری از آنان به میان میآید. این زنان، یا از خانواده زرتشت هستند، یا دختران و همسران شخصیتهای تاریخی ـ حماسی و یا مادران سوشیانسها. به هر جهت دارای شخصیتهای مثبتی هستند و در واقع در اوستا از شخصیتهای منفی زنان نامی برده نمیشود.
بستگان زرتشت:
از بند 97 تا 142 فروردین یشت به نامهای اشونان و نامآورانی پرداخته میشود که فروشیهای آنان ستوده شده است. نام هووی دختر فَرَشَوُشَتَرَ و همسر زرتشت فرنی، ثریتی و پور چیستا دختران زرتشت نیز از جملهی این ستایششدگان هستند. از همسر زرتشت و دو دخترش فرنی و ثریتی تنها در آنجا است که سخن به میان میرود، اما از پورچیستا در گاهان یاد میشود:
«ای پُورچیستا هَچتسپیِ سِپیتمانی! ای جوانترین دختر زرتشت!
’مزدا‘ آن کس را که به ’منشنیک‘ و ’اشه‘ سختباور است، به انبازیِ [زندگی] به تو میبخشد.
پس با خِرَدِ خویش همپرسگی کن و با [یاری] ’سپندامذ‘، نیکْ آگاهی [خود را] بورز.
بیگمان من او را که برای همکاران و خویشاوندانْ به پدری و سروری گمارده شده است، برخواهم گزید و بدو مهر خواهم ورزید. [باشد که] در زندگانی، فروغ ’منشنیک‘ بر من بتابد و اَشَوَن زنی باشم در میان اَشَوَنان و ’مزدا اهوره‘ همواره [آموزشهایِ] دینِ نیک را به من ارزانی دارد.
سخنانی میگویم دوشیزگانِ شوی گُزین را و شما [دو تن] را [نیز] اندرز میدهم. [پندم را] با اندیشه [بشنوید] و بدرستی به یاد بسپارید و یا ’دین‘ خویش دریابید و بکار بندید:
بر هر یک از شماست که در پرتو ’منشنیک‘، در [راهِ] ’اشه‘ از دیگری پیش گیرید. بیگمان این برای وی، پاداش نیکی است.»[35]
مادران سوشیانتها:
از سه دوشیزه در اوستا به عنوان مادران سوشیانتها یا رهاکنندگان سهگانه دین مزداپرستی نامبدره میشوند که عبارتند از:
1- سروتت فذری[36]
2- ونگهو فذری[37]
3- اردت فذری[38] (ویسپ تور ویری)
این سه هر کدام در زمانیهای موعود به دریاچه کیانسیه یا هامون میروند و از تخمه زرتشت[39] باردارشده و به ترتیب اوشیدر یا هوشیدر (در پایان هزاره)، اوشیدرماه یا هوشیدرماه یا اوخشیت نِمَ (در آغاز هزارهی دوم پس از زرتشت) و سوشیانت یا استوت ارت (در آخرالزمان) را خواهند زایید. در فروردین یشت انیان در کنار دیگر اشونان ستایش شدهاند.
شخصیتهای تاریخی زن:
ارنوک و سنگهوک دو دختر جمشید هستند که اژی دهاک پس از پیروزی بر جمشید او را ربود و به همسری خود درآورد. نام این دو زن در شاهنامه به نام ارنواز و شهرناز آمده است. برخی محققین آن دو را تجسم مردانهی در امشاسپند خرداد و امرداد میشمارند. فروردین بعد از شکستدادن اژی دهاک آن دو را به همسری خود درمیآورد. در رامیشت از آنها نام برده میشود:
«فریدون پسرِ آتبین از خاندانِ توانا، در سرزمین چهارگوشهی وَرِنَ، بر تخت زرّین، بر بالش زرّین، بر فرش زرّین، در برابر بَرسَمِ گسترده با دستانِ سرشار او را بستود …
… و از وی خواستار شد:
ای اَندَروایِ زبردست!
مرا این کامیابی ارزانیدار که من بر ’اَژیدَهاک‘ ـ [اژیدهاکِ] سه پوزهی سه کلّهی شش چشم، آن دارندهی هزار [گونه] چالاکی، آن دیوِ بسیار زورمندِ دروج، آن دُروَند آسیبرسانِ جهان، آن زورمندترین دروجی که اهریمن برای تباهکردنِ جهانِ اَشَه به پَتیارگی، در جهان اَستومَند بیافرید ـ پیروز شوم و هر دو همسرش، سَنگهَوکَ و اَرِنَوکْ را ـ که برازندهی نگاهداری خاندان و شایستهی افزایش دودمانند ـ از وی بِرُبایم.
اَندَروایِ زَبَردست، این کامیابی را بدو ارزانی داشت و فریدون کامروا شد.»[40]
همچنین در گوش یشت نیز از آنان نام برده میشود. هوتوسا همسر گشتاسب نیز از دیگر زنانی است که در اوستا از آنان نام برده شده، این نام در شاهنامه نیامده، اما در یادگار زریران از زبان گشتاسب هوتش خواهر و زن او و مادر سی فرزندش معرفی شده است. او در رامیشت ستایش میشود.
«’هوتَوسا‘ دارندهی برادران بسیار از خاندان نوذر، بر تخت زرّین، بر بالش زرّین، بر فرش زرّین، در برابر بَرسَمِ گسترده با دستانِ سرشار او را بستود …»[41]
در گوش یشت از دو دختر گشتاسب همای و واریذکنا (در شاهنامه:به آفرید) نام برده میشود. کی گشتاسب در گوش یشت (درواسپ یشت) در کنار آب دایتیا دعا میکند که آنان را که اسیر دشمن شدهاند، بازپس گیرد:
«مرا این کامیابی ارزانی دار که ’تشر یاونت‘ دژ دین را براندازم، که ’سپینج اوردشک‘ی دیوپرست را براندازم، که دیگر ’همای‘ و ’واریذکنا‘ را از سرزمین خیونها به خانمان بازگردانم، که سرزمین خیونها را برافگنم: پنجاهها صدها، صدها هزار ما، هزار ما ده هزارها، ده هزارها صدهزارها.»[42]
در شاهنامه آنها که در جنگ ایران و توران به دست تورانیان اسیر شدهاند، توسط اسفندیار از چنگ آنان رها میشوند.
این چند نفر تنها زنانی هستند که در اوستا از آنان یاد میشود.
[1]- اوستا، جلد اول، گاهان، ص 14.
[2]- اوستا، جلد اول، گاهان، ص 56.
[3]- اوستا، جلد اول، گاهان، ص 86.
[4]- اوستا، جلد اول، گاهان، ص 87.
[5]- اوستا، جلد اول، یسنه، ص 191.
[6]- اوستا، جلد اول، یسنه، ص 224.
[7]- اوستا، جلد اول، یشتها، ص 282.
[8]- اوستا، جلد اول، یشتها، ص 427.
[9]- اوستا، جلد اول، یشتها، ص 428.
[10]- اوستا، جلد اول، یشتها، ص 289.
[11]- اوستا، جلد اول، یشتها، ص 292.
[12]- اوستا، جلد اول، یشتها، ص 342.
[13]- اوستا، جلد اول، یشتها، ص 441.
[14]- اوستا، جلد اول، یشتها، ص 313.
[15]- اوستا، جلد اول، یشتها، ص 469.
[16]- اوستا، جلد اول، یشتها، ص 343.
[17]- اوستا، جلد دوم، ویسپرد، ص 529.
[18]- اوستا، جلد دوم، وندیداد، ص 716-713.
[19]- اوستا، جلد دوم، وندیداد، ص 837-835.
[20]- اوستا، جلد دوم، وندیداد، ص 829-828.
[21]- اوستا، جلد دوم، وندیداد، ص 828-826.
[22]- اوستا، جلد دوم، وندیداد، ص 681.
[23]- اوستا، جلد دوم، وندیداد، ص 737-736.
[24]- اوستا، جلد دوم، وندیداد، ص 777.
[25]- امشاسبندان نرینه: اشه و هیشت و هومنه ـ خششرویویه.
[26]- تاریچ یا تریز در پهلوی.
[27]- گل زرد رنگ خوشبو و تند. آمده است که گل زنبق را به هندی چمبک گویند.
[28]- دیو گرسنگی.
[29]- در پهلوی آپان است.
[30]- اوستا، جلد اول، یشتها، ص 298-297.
[31]- ارد شکل دیگر ارت است.
[32]- اوستا، جلد اول، یشتها، ص 468-467.
[33]- موجودی است که گند بیماریها او را قویتر میکند. در وندیداد از آن با عنوان عام زن (نه زنبدکاره) استفاده میشود. گاهی نیز جینی را همان جهی دانستهاند.
[34]- گاهی نیز ترومیتی را دیوی جداگانه دانستهاند.
[35]- اوستا، جلد اول، گاهان، ص 86-85.
[36]- نام او به معنی دارندهی پدری نامی و بلندآوازه است. گفتهشده او از خاندان بهروز خداپرست میباشد.
[37]- نام او به معنی دارای پدر خوب است. وی دوشیزهای از خاندان بهروز پسر فریان است.
[38]- نام او به معنی مایهی آبروی پدر و یا دارای پدری کامیاب است.
[39]- گفتهشده هووی همسر زرتشت سهبار پس از آمیزش با او به دریاچهی کیسانیه رفته و تخمهی زرتشت را به آب سپرده.
[40]- اوستا، جلد اول، یشتها، ص 451 و 452.
[41]- اوستا، جلد اول، یشتةا، ص 453.
[42]- اوستا، جلد اول، یشتها، ص 351.