عشق، معرفت و خلاقیت عنصر مؤنث - قسمت دوم
آزاده مدنی
خلاقیت عنصر مونث
گفت پیغمبـر کــه زن بــر عـاقلان
غـالب آیـد سخت و بر صاحبدلان
بـاز بـر زن جـاهلان غـالب شوند
کـانـدریشان تـندی حیوانست بند
مـهر و رقـت وصف انـسانی بـود
خشم و شهوت وصف حیوانی بود
پـرتو حق است آن معشوق نیست
خالق است آن گوییا مخلوق نیست
در بین تمام کهن الگوهای[1] بشری از زن سه صورت اصلی را میتوان مشاهده کرد که مادر نیکو (با جنبههای مثبت مادر زمین)، مادر عفریته (با جنبههای منفی مادر زمین) و همچنین همزاد (معادلی برای آنیمای[2] یونگ) میباشند.در تمام فرهنگها میتوان اجزاء و کثرات این سه نوع الگو را یافت. این صور نه تنها در شکل انسانی تنوع بسیاری دارند که حتی در مفاهیم مجازی و مجرد و همچنین اشکال مادی و ملموس نیز، بسط و گسترش چشمگیری دارند. از مفاهیم مجردی چون فردوس، ملکوت خداوند، شهرآسمانی و اورشلیم تا اشکال عینیتری چون شهر، کشور، زمین، جنگل و آب تا حتی مفاهیمی چون ایدولوژی و عقیده را نیز میتوان از مصادیق این صور دانست. مصادیق شر آنها نیز مانند گور، تابوت، مرگ، جادوگری، وحشت، اژدها و ... به سان عناصر مثبت آن، نشان از منشائیت، زایش، خلاقیت و تولد دوباره دارند. این منشائیت چنان در اساطیر و ادیان قوی است که جوزف کمبل[3] را وا میدارد که این صورت مثالی را پر ارزشتر از صورت مثالی مردانه بداند. او با اشاره به پارهای از نظامهای دینی که والد اصلی را در تولد مادر میدانند، مادر را والدی بلافصلتر از پدر میشمرد. در واقع خلق کنندگی زن برای انسان مقدم بر مرد است که شاید بتوان آن را دلیلی بر متکاملتر بودن زن دانست. این مفهوم مورد توجه ابن عربی نیز هست؛ او معتقد است که مرد مظهر قبول و انفعال از حق میباشد، زیرا مخلوق حیّ است، اما زن علاوه بر این که مظهر قبول و انفعال میباشد، مظهر فعل و تأثیر الهی نیز هست، چون در مرد تصرف میکند و آن را مجذوب و محب خویش میگرداند و این تأثیر و تصرف نمودار فاعلیت خداست. با این نگاه اگر بخواهیم صور مثالی زنانه را تأویل و تحلیل کنیم، در تمام جنبههای آن خلق، منشائیت و زایندگی را مییابیم. چنانکه مادر نیکو زایندهی خیر و مادر شر زایندهی شرور است و همزاد، خالق مفاهیم مجردی چون عشق، اندیشه و هنر.
ما از چه نشأت میگیریم؟ از مادر، از خانواده، از شهر، از کشور و از زمین ؛ اینها همه به مراتب مفاهیمی مونثاند. چنان که حتی ایدئولوژی و جهانبینی نیز که بستر و ساحت عملکردهای عینی انسان هستند، مفاهیمی مونث میباشند. گفته میشود که منشأ حوا آدم است، اما آیا آدم بواسطهی خاک آفریده نمیشود که مفهومی مونث است؟ با این نگاه برخی خلق او را از مونث میدانند[4]، زیرا او فرزند مادر زمین است. زمین صورتی مثالی است که هیچگاه از مفهوم مونث خود خالی و از ارزش آن کاسته نشده، او زایندهی مداوم هستی است. الیاده از وصلت الهی آسمان و زمین تا کوچکترین اعمالی را که دال بر قداست زمین است، دریافت شهودی یگانه و هستی مانندی میداند که مانند ترجیعبندی تکرار میشود. زمین زهدانی است که بیوقفه میزاید. از نگاه او با اینکه کهنالگوهای پدرسالاری آسمان بر اشکال دینی مادرسالاری زمین پیروز شدهاند، اما زمین هنوز مزایای کهن خود را از دست نداده است. زمین منشاء همهی اشکال زنده و نگهبان تمام موجودات است و زهدانی برای تولد دوباره پس از مرگ.[5]
گفتیم نوع دیگر کهن الگوی زنانه، همزاد است که یونگ از آن با تعبیر آنیما یا مادینهی جان یاد میکند. این عنصر تمامی گرایشهای روانی زنانه در روح مردان است که آن را در نمودهای بیرونی زن میجویند و منشأیی برای احساسات، خلق و خوهای مبهم، کشف و شهودهای پیامبرگونه، حساسیتهای دور از منطق، عشقهای شخصی و حتی خلق هنری است. آنیما یا روانانگارهی زنانه در مردان به اشکال گوناگون ظاهر میشود و همیشه ماهیت اسرارآمیز و جذاب eros (عشق) را دارد،[6] که در واقع همان قدرت آفریننده است. یونگ معتقد است که جنسیت تنها غریزه نیست و قدرت خلاقیت نیز میباشد. دیوتیمای[7] فرزانه به سقراط میگوید: "اروس دیوی بزرگ است."از اروس، درست مانند طبیعت نمیتوان رهایی یافت. او تشکیل دهندهی کل طبیعت نیست، اما سازندهی اصلیترین جنبههای آن است.[8] به همین ترتیب آنیما و جلوههای بیرونی آن یعنی زنان، اگرچه تنها بخش ناخودآگاه مردان نیستند، اما جنبهای کلیدی دارند. آنیما را یونگ در روانشناسیاش به چهار مرتبه تقسیم میکند، او معتقد است در مرحلهی اول آنیما کاملاً غریزی و زیستی است؛ یعنی جنسیت و روابط جنسی. در مرحلهی بعد جذابیت، زیبایی و عشق زمینی در آن ظاهر میشود. در مرحلهی سوم این عشق به مقام پارسایی روح ارتقاء مییابد و در کاملترین صورت، آنیما بالاتر از خلوص و پارسایی به خرد و فرزانگی میرسد. با این تعبیر خلاقیت عنصر مونث نخست خلق جسم و ماده، دوم خلق عشق مجاز و صورت زیبا، سوم خلق عشق الهی و صفات نیک اخلاقی و در آخرین مرحله رشد، زایش حکمت و دانایی است. همین کهن الگو در فرهنگ مسیحیت با چهرهی سوفیا یا حکمت تجلی مییابد. سوفیا مادر عشق زیبا، ترس، دانش و امید مقدس است. او یکی از سازندگان اصلی دستگاه آفرینش است، چنانکه در انجیل یوحنا هنگامی که از کلمه سخن به میان میرود، آن را مانند سوفیا از سازندگان خلقت به حساب میآورند. در واقع کلمه همواره ارتباط تنگاتنگ با عنصر مادینه مییابد. چنانکه در قرآن نیز عیسی به عنوان کلمه به مریم القاء میشود "کلمة القاها الی مریم" و عنصر مونث است که آن را هستی میبخشد و به عینیت درمیآورد. نمونهی مراتب مختلف این زنان در قرآن و قصص انبیاء آمده است. حوّا در مرتبهی نخست، ساره همسر ابراهیم در مرتبهی دوم، مریم و آسیه در مرتبهی سوم و بلقیس نمونهای از مرتبهی چهارم هستند. اینان سمبولهایی از جنسیت زن، عشق،پاکی، خلوص، ایمان و خردورزی او هستند. در اسلام فاطمه(س) به عنوان الگوی انسان کامل تمام مراتب و مقامات عنصر مونث را داراست . او هم سمبول مادر و همسری ایدهال است و هم واجد تمام صفات رهرویی راه یافته به مقصود و راهبری فرزانه. او هم زایندهی نسلی پربرکت است که به فرمایش نبی مکرم اسلام نام تبارش تا پایان عالم ادامه مییابد و هم همسری یگانه برای قطب عالم امکان، همچنین زاهدی پارسا و مجاهد است و هم سرچشمهی دانش و حکمتی است که پس از او نسل به نسل در میان فرزندانش باقی میماند. در همین معنی است که زن محبوب پیامبر میشود و هم اوست که در مظهریت ذات حق تمامتر است. زیرا که هم مخلوق خداوند است و هم به عنوان فاعل و خالق در مرد تصرف میکند و او را محب خویش میگرداند و شوق معبود ازلی را در او زنده نگه میدارد. در جایی دیگر زن را سمبولی از نفس میدانند و به همین علت بنابر حدیث من عرف نفسه فقد عرف ربه، هر کس مادینهی وجود خویش یعنی نفس را شناخت، خداوند را در مقام ربوبیتاش شناخته است. ربوبیت هرچند صفت ذات خداوند نیست، اما ویژگی خلاقیت و پرورندگی اوست که زن تجلی ملموس آن بوده در تناکحی معنوی موجب زایش ثمرهی روحانی در مرد سالک میگردد. عنصر مونث در این رتبه در میان ادیان مختلف ستوده میشود؛ چنانکه شخینا (تجلی و ظهور خداوند در عالم)، سوفیا (انیس یهوه)، باکرهی نورانی مانوی، جبرئیل یا عقل فاعلهی سهروردی، مریم (به عنوان کسی که کلمهی عیسی به او القاء شد) و در کاملترین صورتش فاطمهی فاطر[9] را مصداق این وجه الهی یعنی خالقیت خداوند دانستهاند.[10]
زن همان قدر که در عالم جسم منفعل است در عالم معنی فعاّل و خلاّق است؛ این همان زنی است که در کنار هر هنرمند و اندیشمندی قرار بگیرد کیمیای الهی دگرگون کنندهی او میشود. چنان که از روزگار باستان هنرمندان را داری الهههایی میدانستند که اثر را به ایشان القاء میکند و یا کیمیاگران برای عمل کیمیا در کنار خود خواهرانی عرفانی تصور میکردند که رسیدن به سنگ خالص را برایشان ممکن سازد.
[1] -Archetype صورت ازلی، سرمشق نخستین، صورت نوعی. اصطلاحی که یونگ برای بخشی از ناخودآگاه روان ، یعنی ناخودآگاه جمعی به کار میبرد.
[2] - یونگ معتقد بود که در روان مردان بخشی زنانه به نام آنیما و در روان زنان ، بخشی مردانه به نام آنیموس وجود دارد.
[3] - اسطورهشناس آمریکایی
[4] - آنچه منشأ و مبدا محسوب میشود اعم از اینکه به زمین مربوط باشد یا نه، صورتی مؤنث محسوب میگردد.
[5]- الیاده، میرچا، رساله در تاریخ ادیان، ص 254
[6]- در روانشناسی گفته میشود اگر شخصی با آنیمای خود همزادپنداری کند، دچار اختلالات روانی مانند همجنسبازی یا تقلید از جنس مخالف میشود.
[7] - Diotima
[8] - یونگ، کارل گوستاو، روح و زندگی، ص 130-129
[9] - صفت مذکر به معنی آفریننده و خالق
[10] - ستاری، جلال، عشق صوفیانه، ص 259